نتایح جستجو

  1. leila.N

    [IMG]

    [IMG]
  2. leila.N

    [IMG]

    [IMG]
  3. leila.N

    [IMG]

    [IMG]
  4. leila.N

    [IMG]

    [IMG]
  5. leila.N

    [IMG]

    [IMG]
  6. leila.N

    [IMG]

    [IMG]
  7. leila.N

    [IMG]

    [IMG]
  8. leila.N

    [IMG]

    [IMG]
  9. leila.N

    خدایا!خدای من! بارها آمدی و من نبودم دست تو را وقتی از پرتگاه می افتادم دیدم که مرا گرفتی نگاه...

    خدایا!خدای من! بارها آمدی و من نبودم دست تو را وقتی از پرتگاه می افتادم دیدم که مرا گرفتی نگاه مهربانت را دیدم وقتی تنها بودم و می گریستم صدای زیبایت را شنیدم وقتی خسته بودم من تو را دیدم/بارها و بارها/من تو را می شناسم/بارها و بارها من تو را از آن وقتی می شناسم که آن شب که فقط من و تو به یادش...
  10. leila.N

    خدایا!خدای من! بارها آمدی و من نبودم دست تو را وقتی از پرتگاه می افتادم دیدم که مرا گرفتی نگاه...

    خدایا!خدای من! بارها آمدی و من نبودم دست تو را وقتی از پرتگاه می افتادم دیدم که مرا گرفتی نگاه مهربانت را دیدم وقتی تنها بودم و می گریستم صدای زیبایت را شنیدم وقتی خسته بودم من تو را دیدم/بارها و بارها/من تو را می شناسم/بارها و بارها من تو را از آن وقتی می شناسم که آن شب که فقط من و تو به یادش...
  11. leila.N

    خدایا!خدای من! بارها آمدی و من نبودم دست تو را وقتی از پرتگاه می افتادم دیدم که مرا گرفتی نگاه...

    خدایا!خدای من! بارها آمدی و من نبودم دست تو را وقتی از پرتگاه می افتادم دیدم که مرا گرفتی نگاه مهربانت را دیدم وقتی تنها بودم و می گریستم صدای زیبایت را شنیدم وقتی خسته بودم من تو را دیدم/بارها و بارها/من تو را می شناسم/بارها و بارها من تو را از آن وقتی می شناسم که آن شب که فقط من و تو به یادش...
  12. leila.N

    خدایا!خدای من! بارها آمدی و من نبودم دست تو را وقتی از پرتگاه می افتادم دیدم که مرا گرفتی نگاه...

    خدایا!خدای من! بارها آمدی و من نبودم دست تو را وقتی از پرتگاه می افتادم دیدم که مرا گرفتی نگاه مهربانت را دیدم وقتی تنها بودم و می گریستم صدای زیبایت را شنیدم وقتی خسته بودم من تو را دیدم/بارها و بارها/من تو را می شناسم/بارها و بارها من تو را از آن وقتی می شناسم که آن شب که فقط من و تو به یادش...
  13. leila.N

    خدایا!خدای من! بارها آمدی و من نبودم دست تو را وقتی از پرتگاه می افتادم دیدم که مرا گرفتی نگاه...

    خدایا!خدای من! بارها آمدی و من نبودم دست تو را وقتی از پرتگاه می افتادم دیدم که مرا گرفتی نگاه مهربانت را دیدم وقتی تنها بودم و می گریستم صدای زیبایت را شنیدم وقتی خسته بودم من تو را دیدم/بارها و بارها/من تو را می شناسم/بارها و بارها من تو را از آن وقتی می شناسم که آن شب که فقط من و تو به یادش...
  14. leila.N

    خدایا!خدای من! بارها آمدی و من نبودم دست تو را وقتی از پرتگاه می افتادم دیدم که مرا گرفتی نگاه...

    خدایا!خدای من! بارها آمدی و من نبودم دست تو را وقتی از پرتگاه می افتادم دیدم که مرا گرفتی نگاه مهربانت را دیدم وقتی تنها بودم و می گریستم صدای زیبایت را شنیدم وقتی خسته بودم من تو را دیدم/بارها و بارها/من تو را می شناسم/بارها و بارها من تو را از آن وقتی می شناسم که آن شب که فقط من و تو به یادش...
  15. leila.N

    خدایا!خدای من! بارها آمدی و من نبودم دست تو را وقتی از پرتگاه می افتادم دیدم که مرا گرفتی نگاه...

    خدایا!خدای من! بارها آمدی و من نبودم دست تو را وقتی از پرتگاه می افتادم دیدم که مرا گرفتی نگاه مهربانت را دیدم وقتی تنها بودم و می گریستم صدای زیبایت را شنیدم وقتی خسته بودم من تو را دیدم/بارها و بارها/من تو را می شناسم/بارها و بارها من تو را از آن وقتی می شناسم که آن شب که فقط من و تو به یادش...
  16. leila.N

    دیـگـران مـیـپـرسـنـد: بـــیـــداری؟ آری بـی"دار"م... چرا که اگر "دار"ی داشـتــم یا قالی...

    دیـگـران مـیـپـرسـنـد: بـــیـــداری؟ آری بـی"دار"م... چرا که اگر "دار"ی داشـتــم یا قالی زندگیم را خود میبافتم... یا زنــدگــیــم را به "دار" می آویـخـتـم و خلاص پــس بــی"دار"بــی "دار"م...
  17. leila.N

    دیـگـران مـیـپـرسـنـد: بـــیـــداری؟ آری بـی"دار"م... چرا که اگر "دار"ی داشـتــم یا قالی...

    دیـگـران مـیـپـرسـنـد: بـــیـــداری؟ آری بـی"دار"م... چرا که اگر "دار"ی داشـتــم یا قالی زندگیم را خود میبافتم... یا زنــدگــیــم را به "دار" می آویـخـتـم و خلاص پــس بــی"دار"بــی "دار"م...
  18. leila.N

    دیـگـران مـیـپـرسـنـد: بـــیـــداری؟ آری بـی"دار"م... چرا که اگر "دار"ی داشـتــم یا قالی...

    دیـگـران مـیـپـرسـنـد: بـــیـــداری؟ آری بـی"دار"م... چرا که اگر "دار"ی داشـتــم یا قالی زندگیم را خود میبافتم... یا زنــدگــیــم را به "دار" می آویـخـتـم و خلاص پــس بــی"دار"بــی "دار"م...
  19. leila.N

    دیـگـران مـیـپـرسـنـد: بـــیـــداری؟ آری بـی"دار"م... چرا که اگر "دار"ی داشـتــم یا قالی...

    دیـگـران مـیـپـرسـنـد: بـــیـــداری؟ آری بـی"دار"م... چرا که اگر "دار"ی داشـتــم یا قالی زندگیم را خود میبافتم... یا زنــدگــیــم را به "دار" می آویـخـتـم و خلاص پــس بــی"دار"بــی "دار"م...
  20. leila.N

    دیـگـران مـیـپـرسـنـد: بـــیـــداری؟ آری بـی"دار"م... چرا که اگر "دار"ی داشـتــم یا قالی...

    دیـگـران مـیـپـرسـنـد: بـــیـــداری؟ آری بـی"دار"م... چرا که اگر "دار"ی داشـتــم یا قالی زندگیم را خود میبافتم... یا زنــدگــیــم را به "دار" می آویـخـتـم و خلاص پــس بــی"دار"بــی "دار"م...
بالا