گفتم مى آیى، کوچه ها را آب پاشیدم شب باسیاه خویش درپس کوچه هاگم شد هر چند بى تو زندگى، مرداب ماندن بود در قاب عمرم انتظارى کهنه مى رقصید امشب تمام آنچه مى بایست، من کردم باید بیایى! کوچه ها را آب پاشیدم
گلدان نور آوردم، عطر ناب پاشیدم بر ذهن تار آسمان ، مهتاب پاشیدم من بذر نیلوفر بر این مرداب...