یادش بخیر چقدر زیبا بود خندیدنت زیر درخت زرد آلوی سپید
دستان سالخورده ات کنار آتش چای
چقدر دلم برایت تنگ شده است برای بوسیدن عاشقانه ات
برای تو پدر بزرگ
آدم هـا می آینـد
زنـدگی می کننـد
می میـرنـد و می رونـد
امـا فـاجعـه ی زنـدگی ِ تــو
آن هـنگـام آغـاز می شـود کـه
آدمی می رود امــا نـمی میـرد!
مـی مـــانــد
و نبـودنـش در بـودن ِ تـو
چنـان تـه نـشیـن می شـود
کـه تـــو می میـری
در حالـی کـه زنــده ای ...