عــشقت را پنــهان میکنی که مــردانگیت خــدشه دار نــشود
اخــم میکــنی که مهــربانیت را پــنهان کنی
مرا " شــما " خــطاب میکنی که هــوایی نــشوم
اما نمــیدانی
نــمیدانی که چــقدر این ها به تو می آیــند
و مــن دیــوانه تر میــشوم ...
ما آدم معمولیا وقتی دلمون میگیره
میریم لب پنجره
با یه لیوان چایی خیره میشیم به دور دستا،
احساس آرامش می کنیم…
سلامتی ما معمولیا
که نه “آرزوی” کسی هستیم
و نه “آویزون” کسی…!!!
"زندگی باید کرد
گاه با یک گل سرخ
گاه با یک دل تنگ
گاه با سو سوی امیدی کمرنگ...
گاه باید روئید
از پس آن باران
گاه باید خندید
از غمی بی پایان
لحظه هایت بی غم
روزگارت آرام"
من این پایین نشستم،سرد و بی روح...
تو داری میرسی به قله ی کوه..
داری هر لحظه از من دور میشی...ازم دل میکنی،مجبور میشی..
تا مه راهو نپوشونده،نگام کن...
اگه رو قله سردت شد ،صدام کن..
.یه رنگ مرده از رنگین کمونم....
من این پایین نمیتونم بمونم...
تا مه راهو نپوشونده،نگام کن...
اگه رو قله سردت شد...