روز اول که استاد قالمون گذاشت....یادمه یه سری از بچه هارو زمان انتخاب واحد دیده بودم و میشناختم؛ رفتیم جلو در آتلیه وایسادیم,یه شیشه کوچیک رو درش بود ما عید ندیده ها از در آویزون میشدیم و به ماکتای گل باقالی توش با این آرزو که یعنی میشه یه روز منم ازینا بسازم نگاه می کردیم؛آخه در قلف بود...زیر...