che bod
in zemzeme haye asheghane?
an ke khoda ra dark kard
khodaei mishavad
hoseini mishavad
karbalaei mishavad
che mishavad ma ham khodaei shavim
?????????
yaali
سلام دوست عزیز
دل نوشته ایی کوتاه
«من بودم و من،
ودو درخت انبوه ،
خدا را دیدم،
و بلندی و حصاری که بین من و اوست،
و دلم خواست که این فاصله ها کم بشود.
در همه حاشیه ام حادثه ها جریان داشت.
گوشه ایی در دل من خالی شد.
نگهم خورد به آیات خدا.
وبه دنبال،
سکوتی در فکر.
آتشم خفت به زیر.
اشک...
سلام دوست عزیز
دل نوشته ایی کوتاه
«من بودم و من،
ودو درخت انبوه ،
خدا را دیدم،
و بلندی و حصاری که بین من و اوست،
و دلم خواست که این فاصله ها کم بشود.
در همه حاشیه ام حادثه ها جریان داشت.
گوشه ایی در دل من خالی شد.
نگهم خورد به آیات خدا.
وبه دنبال،
سکوتی در فکر.
آتشم خفت به زیر.
اشک...
سلام دوست عزیز
دل نوشته ایی کوتاه
«من بودم و من،
ودو درخت انبوه ،
خدا را دیدم،
و بلندی و حصاری که بین من و اوست،
و دلم خواست که این فاصله ها کم بشود.
در همه حاشیه ام حادثه ها جریان داشت.
گوشه ایی در دل من خالی شد.
نگهم خورد به آیات خدا.
وبه دنبال،
سکوتی در فکر.
آتشم خفت به زیر.
اشک...
سلام دوست عزیز
دل نوشته ایی کوتاه
«من بودم و من،
ودو درخت انبوه ،
خدا را دیدم،
و بلندی و حصاری که بین من و اوست،
و دلم خواست که این فاصله ها کم بشود.
در همه حاشیه ام حادثه ها جریان داشت.
گوشه ایی در دل من خالی شد.
نگهم خورد به آیات خدا.
وبه دنبال،
سکوتی در فکر.
آتشم خفت به زیر.
اشک...
سلام دوست عزیز
دل نوشته ایی کوتاه
«من بودم و من،
ودو درخت انبوه ،
خدا را دیدم،
و بلندی و حصاری که بین من و اوست،
و دلم خواست که این فاصله ها کم بشود.
در همه حاشیه ام حادثه ها جریان داشت.
گوشه ایی در دل من خالی شد.
نگهم خورد به آیات خدا.
وبه دنبال،
سکوتی در فکر.
آتشم خفت به زیر.
اشک...
سلام دوست عزیز
دل نوشته ایی کوتاه
«من بودم و من،
ودو درخت انبوه ،
خدا را دیدم،
و بلندی و حصاری که بین من و اوست،
و دلم خواست که این فاصله ها کم بشود.
در همه حاشیه ام حادثه ها جریان داشت.
گوشه ایی در دل من خالی شد.
نگهم خورد به آیات خدا.
وبه دنبال،
سکوتی در فکر.
آتشم خفت به زیر.
اشک...
سلام دوست عزیز
دل نوشته ایی کوتاه
«من بودم و من،
ودو درخت انبوه ،
خدا را دیدم،
و بلندی و حصاری که بین من و اوست،
و دلم خواست که این فاصله ها کم بشود.
در همه حاشیه ام حادثه ها جریان داشت.
گوشه ایی در دل من خالی شد.
نگهم خورد به آیات خدا.
وبه دنبال،
سکوتی در فکر.
آتشم خفت به زیر.
اشک...
سلام دوست عزیز
دل نوشته ایی کوتاه
«من بودم و من،
ودو درخت انبوه ،
خدا را دیدم،
و بلندی و حصاری که بین من و اوست،
و دلم خواست که این فاصله ها کم بشود.
در همه حاشیه ام حادثه ها جریان داشت.
گوشه ایی در دل من خالی شد.
نگهم خورد به آیات خدا.
وبه دنبال،
سکوتی در فکر.
آتشم خفت به زیر.
اشک...
سلام دوست عزیز
دل نوشته ایی کوتاه
«من بودم و من،
ودو درخت انبوه ،
خدا را دیدم،
و بلندی و حصاری که بین من و اوست،
و دلم خواست که این فاصله ها کم بشود.
در همه حاشیه ام حادثه ها جریان داشت.
گوشه ایی در دل من خالی شد.
نگهم خورد به آیات خدا.
وبه دنبال،
سکوتی در فکر.
آتشم خفت به زیر.
اشک...
سلام دوست عزیز
دل نوشته ایی کوتاه
«من بودم و من،
ودو درخت انبوه ،
خدا را دیدم،
و بلندی و حصاری که بین من و اوست،
و دلم خواست که این فاصله ها کم بشود.
در همه حاشیه ام حادثه ها جریان داشت.
گوشه ایی در دل من خالی شد.
نگهم خورد به آیات خدا.
وبه دنبال،
سکوتی در فکر.
آتشم خفت به زیر.
اشک...
سلام دوست عزیز
دل نوشته ایی کوتاه
«من بودم و من،
ودو درخت انبوه ،
خدا را دیدم،
و بلندی و حصاری که بین من و اوست،
و دلم خواست که این فاصله ها کم بشود.
در همه حاشیه ام حادثه ها جریان داشت.
گوشه ایی در دل من خالی شد.
نگهم خورد به آیات خدا.
وبه دنبال،
سکوتی در فکر.
آتشم خفت به زیر.
اشک...
سلام دوست عزیز
دل نوشته ایی کوتاه
«من بودم و من،
ودو درخت انبوه ،
خدا را دیدم،
و بلندی و حصاری که بین من و اوست،
و دلم خواست که این فاصله ها کم بشود.
در همه حاشیه ام حادثه ها جریان داشت.
گوشه ایی در دل من خالی شد.
نگهم خورد به آیات خدا.
وبه دنبال،
سکوتی در فکر.
آتشم خفت به زیر.
اشک...
سلام دوست عزیز
دل نوشته ایی کوتاه
«من بودم و من،
ودو درخت انبوه ،
خدا را دیدم،
و بلندی و حصاری که بین من و اوست،
و دلم خواست که این فاصله ها کم بشود.
در همه حاشیه ام حادثه ها جریان داشت.
گوشه ایی در دل من خالی شد.
نگهم خورد به آیات خدا.
وبه دنبال،
سکوتی در فکر.
آتشم خفت به زیر.
اشک...
سلام دوست عزیز
دل نوشته ایی کوتاه
«من بودم و من،
ودو درخت انبوه ،
خدا را دیدم،
و بلندی و حصاری که بین من و اوست،
و دلم خواست که این فاصله ها کم بشود.
در همه حاشیه ام حادثه ها جریان داشت.
گوشه ایی در دل من خالی شد.
نگهم خورد به آیات خدا.
وبه دنبال،
سکوتی در فکر.
آتشم خفت به زیر.
اشک...
سلام دوست عزیز
دل نوشته ایی کوتاه
«من بودم و من،
ودو درخت انبوه ،
خدا را دیدم،
و بلندی و حصاری که بین من و اوست،
و دلم خواست که این فاصله ها کم بشود.
در همه حاشیه ام حادثه ها جریان داشت.
گوشه ایی در دل من خالی شد.
نگهم خورد به آیات خدا.
وبه دنبال،
سکوتی در فکر.
آتشم خفت به زیر.
اشک...