نتایح جستجو

  1. apasai

    مهتاب به نور دامن شب بشکافت می خور که دمی خوشتر از این نتوان یافت خوش باش و میندیش که مهتاب بسی...

    مهتاب به نور دامن شب بشکافت می خور که دمی خوشتر از این نتوان یافت خوش باش و میندیش که مهتاب بسی اندر سر گور یک به یک خواهد تافت خیام نیشابوری
  2. apasai

    درود ثمینی دوست علی هستی بیا تو تایپک تنهایی بیشتر آشنا بشیم

    درود ثمینی دوست علی هستی بیا تو تایپک تنهایی بیشتر آشنا بشیم
  3. apasai

    تا دست به اتفاق بر هم نزنیم پایی ز نشاط بر سر غم نزنیم خیزیم و دمی زنیم پیش از دم صبح که این صبح...

    تا دست به اتفاق بر هم نزنیم پایی ز نشاط بر سر غم نزنیم خیزیم و دمی زنیم پیش از دم صبح که این صبح بسی دمد که ما دم نزنیم خیام نیشابوری
  4. apasai

    شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی هر لحظه به دام دگری پابستی گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم آیا تو چنان...

    شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی هر لحظه به دام دگری پابستی گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم آیا تو چنان که می نمایی هستی ؟ خیام نیشابوری
  5. apasai

    درود سوگند -- یه وقت نری قزوین پیش رستگار تایپک زده میگه هر کی دعوا داره بیاد سر خیابون :w15...

    درود سوگند -- یه وقت نری قزوین پیش رستگار تایپک زده میگه هر کی دعوا داره بیاد سر خیابون :w15: :w08: :w08:
  6. apasai

    شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی هر لحظه به دام دگری پابستی گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم آیا تو چنان...

    شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی هر لحظه به دام دگری پابستی گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم آیا تو چنان که می نمایی هستی ؟ خیام نیشابوری
  7. apasai

    شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی هر لحظه به دام دگری پابستی گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم آیا تو چنان...

    شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی هر لحظه به دام دگری پابستی گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم آیا تو چنان که می نمایی هستی ؟ خیام نیشابوری
  8. apasai

    ای مُفتیِ شهر از تو پر کارتریم با این همه مستی از تو هُشیارتریم تو خونِ کسان خوری و ما خونِ...

    ای مُفتیِ شهر از تو پر کارتریم با این همه مستی از تو هُشیارتریم تو خونِ کسان خوری و ما خونِ رَزان انصاف بده کدام خونخوارتریم خیام نیشابوری رزان = درخت انگور
  9. apasai

    تا دست به اتفاق بر هم نزنیم پایی ز نشاط بر سر غم نزنیم خیزیم و دمی زنیم پیش از دم صبح که این صبح...

    تا دست به اتفاق بر هم نزنیم پایی ز نشاط بر سر غم نزنیم خیزیم و دمی زنیم پیش از دم صبح که این صبح بسی دمد که ما دم نزنیم خیام نیشابوری
  10. apasai

    من بی میِ ناب زیستن نتوانم بی باده کشید بارِ تن نتوانم من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جامِ دگر...

    من بی میِ ناب زیستن نتوانم بی باده کشید بارِ تن نتوانم من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جامِ دگر بگیر ! و من نتوانم خیام نیشابوری
  11. apasai

    مهتاب به نور دامن شب بشکافت می خور که دمی خوشتر از این نتوان یافت خوش باش و میندیش که مهتاب بسی...

    مهتاب به نور دامن شب بشکافت می خور که دمی خوشتر از این نتوان یافت خوش باش و میندیش که مهتاب بسی اندر سر گور یک به یک خواهد تافت خیام نیشابوری
  12. apasai

    تا کی غمِ آن خورم که دارم یا نه و این عمر به خوشدلی گزارم یا نه پر کن قدحِ باده که معلومم نیست...

    تا کی غمِ آن خورم که دارم یا نه و این عمر به خوشدلی گزارم یا نه پر کن قدحِ باده که معلومم نیست این دَم که فرو بَرَم بر آرَم یا نه خیام نیشابوری
  13. apasai

    قانع به یک استخوان چو کرکس بودن به ز آنکه طفیل خوان ناکس بودن با نان جوین خویش حقا که به است که...

    قانع به یک استخوان چو کرکس بودن به ز آنکه طفیل خوان ناکس بودن با نان جوین خویش حقا که به است که آلوده به پالوده هر خس بودن خیام نیشابوری
  14. apasai

    ای کاش که جای آرمیدن بودی یا این رهِ دور را رسیدن بودی کاش از پسِ صد هزار سال از دل خاک چون سبزه...

    ای کاش که جای آرمیدن بودی یا این رهِ دور را رسیدن بودی کاش از پسِ صد هزار سال از دل خاک چون سبزه امیدِ بر دمیدن بودی خیام نیشابوری
  15. apasai

    شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی هر لحظه به دام دگری پابستی گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم آیا تو چنان...

    شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی هر لحظه به دام دگری پابستی گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم آیا تو چنان که می نمایی هستی ؟ خیام نیشابوری
  16. apasai

    ای مُفتیِ شهر از تو پر کارتریم با این همه مستی از تو هُشیارتریم تو خونِ کسان خوری و ما خونِ...

    ای مُفتیِ شهر از تو پر کارتریم با این همه مستی از تو هُشیارتریم تو خونِ کسان خوری و ما خونِ رَزان انصاف بده کدام خونخوارتریم خیام نیشابوری رزان = درخت انگور
  17. apasai

    کَمو باشگاه بیلیارد ایری تا بیام پیدات کُنُم دیم غَچِت بِدُم :biggrin:

    کَمو باشگاه بیلیارد ایری تا بیام پیدات کُنُم دیم غَچِت بِدُم :biggrin:
  18. apasai

    سَرمدو چطوری ... مِی کَلبوک گَزو بردی ای چِنیِه نادیی عکس پروفایلت -- مِی تُنَم بِچِه شیخی چی...

    سَرمدو چطوری ... مِی کَلبوک گَزو بردی ای چِنیِه نادیی عکس پروفایلت -- مِی تُنَم بِچِه شیخی چی کُنی ایقِه پست زِدی -- دِسِت نِورکِس عامو - خوتِ کُشتی
  19. apasai

    گویند کسان بهشت با حور خوش است من میگویم که آبِ انگور خوش است این نقد بگیر و دست از آن نسیه...

    گویند کسان بهشت با حور خوش است من میگویم که آبِ انگور خوش است این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار که آوازِ دهل شنیدن از دور خوش است
  20. apasai

    چشمی است مرا ز اشک ، پیمانه ی عشق جانی است مرا ز سوز ، پروانه ی عشق امروز منم مقیم ، در خانه ی...

    چشمی است مرا ز اشک ، پیمانه ی عشق جانی است مرا ز سوز ، پروانه ی عشق امروز منم مقیم ، در خانه ی عشق هشیار همه جهان و دیوانه ی عشق
بالا