من وسازم...
من وسازم...
من خدا را دارم
کوله بارم بر دوش
سفری باید کرد
سفری بی همراه
گم شدن تا ته تنهایی محض
شلزکم به من گفت:
هر کجا رسیدی
هر کجا ترسیدی
تو بگو از ته دل:
من خدا را دارم
من وسازم چندیست
که فقط با اوییم
اینکه نمیشه هر کی به خدا ایمان نداره بشینه وازش بخواد که خودکارش بپره هوا پس الن باید تو آسمون ما به جای پرنده خودکار بود آخه آدمایی مثل شما زیادن!ببین عزیز دلم شما سوال دارید پس برید دنبالش کند وکاو کنید مطمئن باشید بهش میرسید نه به خدا، به جوابتون نشینید به امید این چیزا اینجوری حداقل وقت...
به ساعت نگاه میکنم حدود 3نصف شب است
چشم میبندم تا مباد چشمانت را از یاد برده باشم.
وطبق عادت کنار پنجره میروم سوسوی چند چراغ مهربان وسایه های کشتزار شبگردان خمیده وخاکستری گسترده بر حاشیه ها وصدای هیجان انگیز چند سگ وبانگ آسمانی چند خروس از شوق به هوا میپرم چون کودکی ام،وخوشحال که هنوز معمای سبز...
چه کسی میگوید که گرانی اینجاست؟
دوره ارزانی ست...!!
چه شرافت ارزان
تن عریان ارزان
ودروغ از همه چیز ارزانتر
آبرو قیمت یک تکه ی نان
وچه تخفیف بزرگی خورده است قیمت هر انسان!!