به من گفتی که کاری نداری که ایستاده ای به رهگذران فراموش شده سیب میدهی؟
دلم شکست و تکه تکه شد...
سیبها به نیت تو بود نامهربان...
چه کاری مهمتر از ادای نذر عجیبم برای همیشه خوب بودن تو...
به من و دیوانگی ام بخند!...
من به نذر سیب اعتقاد دارم ،به نذر صد سیب برای تو