نتایح جستجو

  1. سرسخت

    سلام بر ياس خسييييس :-))

    سلام بر ياس خسييييس :-))
  2. سرسخت

    خعلی مچکرم اقای رجایی :w27::w17:

    خعلی مچکرم اقای رجایی :w27::w17:
  3. سرسخت

    [IMG]:w05:

    [IMG]:w05:
  4. سرسخت

    **(گفتگوی خودمونی مدیرای فردا....)**

    سلوووووووووووم ب همه مدیراااااااااااان:gol: خوبید؟:surprised: خوشید؟:surprised: سلامتید؟:surprised: خوج میذگرهههه؟:smile: منم خوووووووووبم:redface: بچهاااااااا منااااااااا میخوام برم کارورزی بعدااااااااا خعلیییییییی ذوق دارمممممم:D :w33::w31: اخه خعلی دوس دارم برم سر کار:D ینی میشه بعدا هم...
  5. سرسخت

    خدا کنه بهم نگی تمومه فرصتت دعا بکن که خوب بشم اقا به حرمتت یه کاری کن که من نشم دلیل گریه هات...

    خدا کنه بهم نگی تمومه فرصتت دعا بکن که خوب بشم اقا به حرمتت یه کاری کن که من نشم دلیل گریه هات یه کاری کن نشم دلیل طول غیبتت ... :(
  6. سرسخت

    ﺍﺯ ﻳﻪ ﺟﺎﻳﻲ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﻴﮕﻲ ... ﺍﺻﻠﻦ ﭼﻪ ﺩﻟﻴﻠﻲ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﻛﺴﻲ ﺑﮕﻢ ﺣﺎﻟﻢ ﺑﺪﻩ ؟ ﺍﻭﻧﺎ ﭼﻴﻜﺎﺭ ﻣﻴﺘﻮﻧﻦ...

    ﺍﺯ ﻳﻪ ﺟﺎﻳﻲ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﻴﮕﻲ ... ﺍﺻﻠﻦ ﭼﻪ ﺩﻟﻴﻠﻲ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﻛﺴﻲ ﺑﮕﻢ ﺣﺎﻟﻢ ﺑﺪﻩ ؟ ﺍﻭﻧﺎ ﭼﻴﻜﺎﺭ ﻣﻴﺘﻮﻧﻦ ﻭﺍﺳﻢ ﻛﻨﻦ ... ﺟﺰ ﮔﻔﺘﻦِ ﻳﻪ ﺍﻟﻬﻲ ﺑﻤﻴﺮﻡ ، ﺟﺰ ﮔﻔﺘﻦِ ﻳﻪ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻧﺒﺎﺵ ﻣﻴﮕﺬﺭﻩ ... ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻧﻘﺪ ﻣﻲ ﺧﻨﺪﻳﻮ ﻣﻴﮕﻲ ﻭﺍﻱ ... ﻣﻦ ﭼﻘﺪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻢ ﻛﻪ ﺧﻮﺩﺗﻢ , ﺑﺎﻭﺭﺕ ﻣﻴﺸﻪ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺣﺎﻟﺖ ﺧﻮﺑﻪ ... ﺍﻣﺎ ﺷﺒﺎ ﻭﻗﺘﻲ ﺳﺮﺗﻮ ﻣﻴﺬﺍﺭﻱ ﺭﻭ , ﺑﺎﻟﺶ...
  7. سرسخت

    خعلييييي ممنونم براي متنهاي زيباتون اقاي رجايي :) لطف ميكنين

    خعلييييي ممنونم براي متنهاي زيباتون اقاي رجايي :) لطف ميكنين
  8. سرسخت

    مرز بین مکزیک و امریکا ! امریکایی ها تا 1 متر مرزشون رو هم استفاده کردن ! [IMG]

    مرز بین مکزیک و امریکا ! امریکایی ها تا 1 متر مرزشون رو هم استفاده کردن ! [IMG]
  9. سرسخت

    [IMG]

    [IMG]
  10. سرسخت

    عليك سلاااااااااااااام. . .

    عليك سلاااااااااااااام. . .
  11. سرسخت

    به نظرتون عشق چه رنگیه ؟!!!!!!!!!!!!!

    بي رنك هركسي هر رنكي دلش بخواد ميزنه بش
  12. سرسخت

    امروز صبح که بیدار شدی چه شکلی بودی؟

    چشا پففففف كرده از شدت كريه ديشب :| موها زوليده پوليدهههه (zh nadaram khub) خودمم شلو وارفته البته هنوز بيدار نشدمممم
  13. سرسخت

    الان انرژیت چقدره؟

    نميدونم زيادي منفيه
  14. سرسخت

    ﺁﻧـــﮑـــﻪ ﻭﺍﻗـــﻌـــﺎ ﺗـــﻮ ﺭﺍ ﺩﻭﺳـــﺖ ﺩﺍﺭﺩ ! ﺑــــﻪ ﺳــــﺎﺯ ﺁﺭﺍﻡ ﺑــــﻮﺩﻧــــﺖ...

    ﺁﻧـــﮑـــﻪ ﻭﺍﻗـــﻌـــﺎ ﺗـــﻮ ﺭﺍ ﺩﻭﺳـــﺖ ﺩﺍﺭﺩ ! ﺑــــﻪ ﺳــــﺎﺯ ﺁﺭﺍﻡ ﺑــــﻮﺩﻧــــﺖ ﮐــــﻔــــﺎﯾــــﺖ ﻣـــﯿـــﮑـــﻨــﺩ ﻭ ﻫـــﺮﮔـــﺰ ﺍﺯ ﺗــــﻮ ﻧـــﻤـــﯿـــﺨــواهد " ﺭﻗـــــــﺎﺻــــــﻪ " ﺳــــﺎﺯﻫـــﺎﯾـــﺶ ﺑــــﺎﺷـــﯽ.
  15. سرسخت

    گفتندعینک سیاهت رابرداردنیاپراز زیبایی است..عینکم رابرداشتم..وحشت کردم ازهیاهوی رنگها.آدم هاهزار...

    گفتندعینک سیاهت رابرداردنیاپراز زیبایی است..عینکم رابرداشتم..وحشت کردم ازهیاهوی رنگها.آدم هاهزار رنگ میشوند..عینکم رابدهید..میخواهم به دنیای یک رنگم پناه ببرم!!
  16. سرسخت

    بـگـذار بـه یـادت بـاشم ... نـه صـرفـا مـخـاطـب خـاص ؛ کـه خـاص تـریـن مـخـاطـب عـالـمـی ... تـو...

    بـگـذار بـه یـادت بـاشم ... نـه صـرفـا مـخـاطـب خـاص ؛ کـه خـاص تـریـن مـخـاطـب عـالـمـی ... تـو کـه چـنـیـن مـخـاطـب قـرار دادنـت دلـم را آرام مـی گـردانـد... الا بـذکـر الله ... می شـود دل آرامـم شـوی؟!خدایا دلم مرهمی میخواهد از جنس خودت نزدیک بخشنده بی خطر بی منت
  17. سرسخت

    ﺗﻤﺎﻡ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﻣﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺁﻣﻮﺧﺖ ، ﺗﻨﻬﺎ ﯾــــﮏ ﮐﻠﻤﻪ ﺍﺳﺖ " ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ " .. ﻭﻟﯽ ﺩﻕ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﺗـــــﺎ...

    ﺗﻤﺎﻡ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﻣﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺁﻣﻮﺧﺖ ، ﺗﻨﻬﺎ ﯾــــﮏ ﮐﻠﻤﻪ ﺍﺳﺖ " ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ " .. ﻭﻟﯽ ﺩﻕ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﺗـــــﺎ ﺑﮕــــــــــــﺬﺭﺩ ...
  18. سرسخت

    داستان درختی که خشک شد سیاه پوشیده بود ، به جنگل آمد... من هم استوار بودم و تنومند ! من را...

    داستان درختی که خشک شد سیاه پوشیده بود ، به جنگل آمد... من هم استوار بودم و تنومند ! من را انتخاب کرد ؛ دستی به تنه و شاخه هایم کشید ، تبرش را در آورد و زد و زد ؛ محکم و محکم تر به خودم میبالیدم ، دیگر نمیخواستم درخت باشم ، آینده ی خوبی در انتظارم بود ! میتوانستم یک قایق باشم ، شاید هم چیز...
  19. سرسخت

    یاد من باشد فردا دم صبح جور دیگر باشم بد نگویم به هوا، آب ، زمین مهربان باشم، با مردم شهر و...

    یاد من باشد فردا دم صبح جور دیگر باشم بد نگویم به هوا، آب ، زمین مهربان باشم، با مردم شهر و فراموش کنم، هر چه گذشت خانه ی دل، بتکانم ازغم و به دستمالی از جنس گذشت ، بزدایم دیگر،تار کدورت، از دل مشت را باز کنم، تا که دستی گردد و به لبخندی خوش دست در دست زمان بگذارم یاد من باشد فردا دم صبح به...
  20. سرسخت

    عجله داشتم؛ تند تند راه میرفتم، محکم به چیزی خوردم... آدم بود! منتظر بودم بگوید :کوری!؟ دستش را...

    عجله داشتم؛ تند تند راه میرفتم، محکم به چیزی خوردم... آدم بود! منتظر بودم بگوید :کوری!؟ دستش را به طرفم دراز کرد؛ با من دست داد... انسان بود...!!!
بالا