نتایح جستجو

  1. ariana2008

    رمان هم خونه

    صداي پروانه خانم از پشت در به او يادآوري كرد كه شهاب چند دقيقهاست كه آمده و بهتر است يلدا عجله كند . دل پيچه گرفته بود حالت تهوع داشت دهانشخشك و بد طعم شده بود به ايينه نگاه كرد مستاصل مي نمود و رنگ پريده با دست هايلرزان به سوي قوطي رژگونه حمله برد و با حركتي سريع گونه هايش را رنگ كرد باز صدايدر...
  2. ariana2008

    رمان هم خونه

    فصل 4 پروانه خانم و مش حسين در آشپزخانه حسابي مشغول بودند پروانه خانم كمي عصباني به نظر مي رسيد كار مي كرد و غر مي زد. مش حسين هم صبورانه دستورات و را اجرا مي كرد و به غر زدن هايش گوش سپرده بود.فقط گاهي به عنوان تاييد سزي تكان مي داد شايد تسكيني براي درد پروانه خانم باشد لا آمدن يلدا به آشپزخانه...
  3. ariana2008

    رمان *بوسه تقدير*

    دوستان عزیز اگر بخواین من می تونم همین جا بذارم.اگر خواستین بگین تا بذارم.
  4. ariana2008

    ► •*♥*•◄ اخبار باشگاه استقلال تهران ► •*♥*•◄

    دنیا اس اس با تمام وجود می پرستمت استقلال دوستان عزیز به سایت باشگاه سر بزنید fcesteghlal.com
  5. ariana2008

    كل كل فوتبالی

    دنیا استقلال...آقا آرمان برگرد این کل بی شما هم رشته ای صفا نداره
  6. ariana2008

    رمان رویاهای خاکستری

    رمان قشنگی بود از لطفت ممنون
  7. ariana2008

    كل كل فوتبالی

    اس اس اس اس آرتمیس جان تو اصلا ناراحت نباش...آدما وقتی کم میارن مجبورن حرف الکی بزنن اینا هم حرفی برای گفتن ندارن...حسودن خوبه خودتون هم میگین ما با مرفاوی به اینجا رسیدیم...نه مثل شما مربی 1ملیاردی داشتیم نه مربی خارجی پول مربی ما یک سوم پول مربی شما نمیشه....ما به تیممون افتخار می کنیم...
  8. ariana2008

    رمان هم خونه

    یلدا همیشه میگفت :« در مسایل عاشقی شانس ندارم .عاشق هر کی میشم عوضی از آب در میاد . » اما هنوز گرفتار عشق واقعی نشده بود .هر چند که مدام با خود عهد میبست که هرگز عاشق نشود.اما در دلش به عهدی که میبست اعتقادی نداشت .همیشه بین خودش و جنس مخالف حریم خاصی قائل بود .حریمی که از کودکی با اعتقادات دینی...
  9. ariana2008

    رمان هم خونه

    فرناز گفت : «خب حالا این تحفه ی حاج رضا رو نشونمون میدی یا نه ؟! » یلدا با لبخند دست برد و عکس را از کیفش بیرون کشید و دوباره به آن نگاه کرد.فرناز با حرکت سریعی عکس را از دست یلدا بیرون کشید و با خنده گفت :« حالا میفهمم که چرا دو دلی ؟! »سپس در حالی که عکس را به نرگس میداد ادامه داد :« بابا این...
  10. ariana2008

    رمان هم خونه

    نرگس گفت :"یعنی همه ی حرف هایی رو که زده قبول داری ؟ " _ آره خب.حاج رضا خیلی مطمئن حرفمیزد که منو خیلی دوست داره .دروغ هم نمیگه . نرگس پرسید :" خب پس دردت چیه ؟ " فرناز گفت :" آره .دیگه دردت چیه ؟ ! " _ میترسم .اصلا نمیخواستم به اینچیز ها فکر کنم ! نرگس گفت :"خب این که طبیعیه ! هرکسی ممکنه...
  11. ariana2008

    كل كل فوتبالی

  12. ariana2008

    كل كل فوتبالی

    تیم شما تیم نمیشه آقای مهندس . فکر می کنم فقط در انتخاب رشته سلیقه داشتین اما تیم نه... ما شاید قهرمان نشیم اما اجازه نمیدیم جام به شما برسه... ما زان پاک دلانیم که زکس کینه نداریم یک شهر پر از دشمن و یک دوست نداریم ما خانه...
  13. ariana2008

    رمان هم خونه

    .[/font"> حاج رضا آلبون خانوادگی اش را معمولا تنها تماشا میکرد و آن را درکمدی میگذاشت که کلیدش همیشه پیش خودش بود .اما یلدا به یاد داشت یک بار حاج رضاتلفنی از او خواسته بود که شماره تلفن دوستش را از کشوی میز بردارد و برایش بخواند .آن عکس را اتفاقی داخل کشوی میز دیده بود.آن روز حتی نگاه مجددی...
  14. ariana2008

    رمان هم خونه

    خب .آفرین دخترم.حالا بگو ببینم چه طور اینو درست میدونی ؟! خب بگو ببینم قبول داری خیلی ها در این مدت به اصطلاح نامزدی حتی قبل از شناخت کامل بچه دار هم میشن ؟! یلدا لبخندی از روی شرم زد و گفت :" حاج رضا چی میخواین بگین ؟ ! [/font"> _ میخوام بگم آیا به نظرت در این مدت راه بازگشتی وجود داره ؟! آیا...
  15. ariana2008

    رمان هم خونه

    صدای یلدا به لرزش افتادهبود.احساس میکرد دیگر نباید دوباره سکوت کند.داشت متلاشی میشد.فکر میکرد حاج رضا حقندارد که این طور درباره ی آینده ی او نقشه بکشد و تصمیم بگیرد و با چهره ای حق بهجانب منتظر جواب حاج رضا شد حاج رضا هنوز ملایم و آرام مینمود .سرش را تکان داد و نگاهعاقلانه ای به یلدا انداخت و...
  16. ariana2008

    رمان هم خونه

    حاج رضا گفت : " یلدا جان خیلی ساکتی .بگو چه فکری داری ؟یلدا خودش را جمع و جور کرد .سعی کرد افکارش را جمع و جور کند .به حاج رضا نگاه کرد و گفت : "والله چی بگم ؟!واقعا نمیدونم چی بگم ؟! راستش حرف های شما برام خیلی عجیب و غیر منتظره بود.اگر واقعا حرف دلم رو بخواهید اینه که نمیتونم اصلا به این قضیه...
  17. ariana2008

    منم عاشق بارسا ومنچستر هستم اما اس اس دنیای دیگه ایه

    منم عاشق بارسا ومنچستر هستم اما اس اس دنیای دیگه ایه
  18. ariana2008

    سلام ميگم شما استقلالي هستي يا پرسپوليسي؟

    سلام ميگم شما استقلالي هستي يا پرسپوليسي؟
  19. ariana2008

    بهترین رمانی که تا بحال خوندید را معرفی کنید ................

    به نظر من رمان هم خونه نوشته ی مریم ریاحی وگندم...م.مودب پور من هم خونه رو درتالار گذاشتم
  20. ariana2008

    رمان هم خونه

    فصل دوم آن شب ، شب تقريبا سردي بود و آسمان صاف وزيبا مي نمود ستاره هادر آسمان پخش بودند و يكي يكي علامت مي دادند بوي مهر مي آمد بوي مدرسه بوي دانشگاهبوي تحرك و بوي تازگي خاصي كه همه براي احساسي توام با وجد و دلهره را در برداشتيلدا روي صندلي گهواره اي در بالكن رو به روي حاج رضا نشسته بود و خود...
بالا