داستانک چهارم - قیمت معافیت
داستانک چهارم - قیمت معافیت
چهار دیوار اتاق کرمی رنگ بود . بوی جوراب ، با باد پنکه ی سقفی فضای اتاق را مینوردید و دماغ ها را پر میکرد ..با گذشت دو روز هر ادمی به هر بویی عادت میکرد جوراب ، عرق تن ،ملافه های کثیف، بوی تعفن لاشه حیوانی کمی دورتر از پشت تپه ای که...