نتایح جستجو

  1. آرماندیس

    دیگه زیاد با بچه ها نیستی ... راهتو میگیری میری میای ... به هیچکی کار نداری ... وقتی باهات حرف...

    دیگه زیاد با بچه ها نیستی ... راهتو میگیری میری میای ... به هیچکی کار نداری ... وقتی باهات حرف میزنم قیافه تو یه جوری میکنی انگار من اصلاً با تو حال نمیکنم ... هر چی باهات شوخی میکنم به تیکه و متلک میگیری ... زیاده بازم الان یادم نمیاد ...
  2. آرماندیس

    منم جدی گفتم ... چه می دونم عوض شدی دیگه حداقل من و هما که واسمون کاملاً مشهوده ...

    منم جدی گفتم ... چه می دونم عوض شدی دیگه حداقل من و هما که واسمون کاملاً مشهوده ...
  3. آرماندیس

    بیا بزن ...:w04:

    بیا بزن ...:w04:
  4. آرماندیس

    چه درسی میخونه .............اوه ..........

    چه درسی میخونه .............اوه ..........
  5. آرماندیس

    نمی دونم !!! باز خودت بهتر میدونی ... 180 درجه تغییرات در شما به وجود اومده ...

    نمی دونم !!! باز خودت بهتر میدونی ... 180 درجه تغییرات در شما به وجود اومده ...
  6. آرماندیس

    چقد تو جدیداً اعصاب خرد کن شدی ... دوست دارم بزنمت ...

    چقد تو جدیداً اعصاب خرد کن شدی ... دوست دارم بزنمت ...
  7. آرماندیس

    به قیافه ت نمیخوره بخوای حرف بزنی ... من رفتم ... [IMG]

    به قیافه ت نمیخوره بخوای حرف بزنی ... من رفتم ... [IMG]
  8. آرماندیس

    و من این تنهایی را دوست می‌دارم می‌خواهم که خودم باشم هیچ کس حتی نگاهم نکند و نپرسد، خرت به...

    و من این تنهایی را دوست می‌دارم می‌خواهم که خودم باشم هیچ کس حتی نگاهم نکند و نپرسد، خرت به چند؟ چرا که نه خری دارم و نه سررشته‌ای از چند و چون. این سرزمین خوبی‌هایی دارد یکی این که تو خودت هستی تنها تنها تنها.
  9. آرماندیس

    دلم میخواهد ماهی باشم گاه گاهی که آب میگذرد از سرم ...

    دلم میخواهد ماهی باشم گاه گاهی که آب میگذرد از سرم ...
  10. آرماندیس

    رفتن...

    لحظاتی هست استخوان‌های اشیاء می‌پوسد و فرسودگی از در و دیوار می‌بارد لحظاتی هست نه آواز گنجشک حمل نه صدایی صمیمی از آن طرف سیم و نه نگاه مادر در قاب قانعت نمی‌کند زندگی قانعت نمی‌کند و تو به اندکی مرگ احتیاج داری
  11. آرماندیس

    لحظاتی هست استخوان‌های اشیاء می‌پوسد و فرسودگی از در و دیوار می‌بارد لحظاتی هست نه...

    لحظاتی هست استخوان‌های اشیاء می‌پوسد و فرسودگی از در و دیوار می‌بارد لحظاتی هست نه آواز گنجشک حمل نه صدایی صمیمی از آن طرف سیم و نه نگاه مادر در قاب قانعت نمی‌کند زندگی قانعت نمی‌کند و تو به اندکی مرگ احتیاج داری
  12. آرماندیس

    برای تو می نویسم

    باید اعتراف کنم من نیز گاهی به آسمان نگاه کرده ام؛ دزدانه، در چشم ستارگان؛ نه به تمامی شان؛ تنها به آنهایی که شبیه ترند به چشمان تو…
  13. آرماندیس

    ایستگاه آخر است پیاده شو می خواهم بزنم کنار بخوابم همین جا وسط جاده باقی راه را با دیگر...

    ایستگاه آخر است پیاده شو می خواهم بزنم کنار بخوابم همین جا وسط جاده باقی راه را با دیگر همسفری از جنس خودت طی کن بی رویا من نه نفس دارم برای ادامه نه بنزین نه پا
  14. آرماندیس

    آرزوهای گمشده...

    ما ، آدم هاي متوسطي هستيم .. قدمان با ميانگين جامعه ، مو نمي زند ؛ و عمرمان سر همان ميانگين سر مي آيد .. نه چاقيم نه لاغر ، نه نابغه ايم ، نه كودن ؛ نه پول دار ، نه فقير ؛ شب ها نه زود مي خوابيم ، نه دير ؛ و صبح ها بيست دقيقه دير به سر كار مي رسيم ، درست برابر با نرخ متوسط تاخير .. زمين...
  15. آرماندیس

    برای اینکه صبحمان را به شب برسانیم باید انچه را که نه سر دارد و نه ته توجیه کنیم و...

    برای اینکه صبحمان را به شب برسانیم باید انچه را که نه سر دارد و نه ته توجیه کنیم و به خود بگوییم که چیستیم و چرا هستیم و چرا همه چیز هست
  16. آرماندیس

    ثانیه های خاکستری...

    و من این تنهایی را دوست می‌دارم می‌خواهم که خودم باشم هیچ کس حتی نگاهم نکند و نپرسد، خرت به چند؟ چرا که نه خری دارم و نه سررشته‌ای از چند و چون. این سرزمین خوبی‌هایی دارد یکی این که تو خودت هستی تنها تنها تنها.
  17. آرماندیس

    مسلّم است روزی ما،شما،ایشان با دستی سخت یا لطیف کنده خواهیم شد چه با دلخواه چه در دهان بادی...

    مسلّم است روزی ما،شما،ایشان با دستی سخت یا لطیف کنده خواهیم شد چه با دلخواه چه در دهان بادی ژنده *** با اینکه مسلّم است، دلتنگ می شویم و در شیارهای زمین شعر می کاریم .
  18. آرماندیس

    برای تو می نویسم

    دریا عمیق است تنهایی عمیق تر دستت را بده با هم دست و پا بزنیم پیش از آن که غرق شویم..
  19. آرماندیس

    و من این تنهایی را دوست می‌دارم می‌خواهم که خودم باشم هیچ کس حتی نگاهم نکند و نپرسد، خرت به...

    و من این تنهایی را دوست می‌دارم می‌خواهم که خودم باشم هیچ کس حتی نگاهم نکند و نپرسد، خرت به چند؟ چرا که نه خری دارم و نه سررشته‌ای از چند و چون. این سرزمین خوبی‌هایی دارد یکی این که تو خودت هستی تنها تنها تنها.
  20. آرماندیس

    من دوباره متولد شده ام و این بار آن قدر دیوانه ترم که خوابگرد شده ام و در دوره ای که کسی چه...

    من دوباره متولد شده ام و این بار آن قدر دیوانه ترم که خوابگرد شده ام و در دوره ای که کسی چه می داند شعر چیست و قرار است همه چیز علمی بررسی شود هیچ علمی سر از دیوانگی ام در نمی آورد من اما خوب می دانم قضیه از این قرار است که عاشق مرده ام
بالا