دل غافل
روزگـــاری دیــده در دیــدار یاری داشتیم
بـــودن و دیــدار او را دائمــی پنداشتیــم
غرق شادی ها شدیم و غافل از ایام هجر
ای دریغا فصل گندم بود و ما جو کاشتیـم
روز تـلـخ غربــت و ایـــام سنــگین فراق
آمــد و ما بی خبــر افکــار باطــل داشتیم
چون به تنهایی رسیدیم درد را باور شدیم
باز هم...