نتایح جستجو

ممنون از همه دوستان كه راهنماييم ميكنن.برام بدعا ين كه فراموشش كنم و ديگه غمين نباشم.:(

حق با بنو امين هست.

بعله ولي خوب ادم خلائ رو احساس ميكنه.ولي بايد صبور بود .تا خلا رو با يه كس خوب و اوني كه بايد پر كرد.ممنونم گلي :(

ممنون ازت .اره شايد ريا و شايدم از روي عادت ..نميدونم .درسته . من وقتم پره .دانشجو ارشدمو وپايان نامه هم مونده.سر اين ماجرا كلي عقب موندم.ممنونم وقت گذاشتي برام.برام بدعا

نه خوب .بگه قصدش تشكيل خونوادس.ميگم مادرش رو بگه به مادرم بزنگه . ديدار داشته باشيم.مثل همين جريان كه اخرش:( البته بار اول و اخر بود:cry:

مرسي گلم.برام دعاكنين .ممنووووونم :gol:

شكاك نبوده ،امثال خودشو خوب ميشناخته؟؟نميدونم من كه در كمال صداقت باهاش رفتار كردم و اون 23سالش بود و من نميدونم ...خب تو سايت ها شبكه هاي اجتماعي پسر و دختر خوب هستند .بدم هستند.همه جا همينطوره..:(

ممنون .اره من خودم ادمي ام كه هرگز به كسي برچسب نميزنم.از ثانيه اول اگگه اعتماد كردم كه هيچ اگه نه اصلا رابطه اي رو شرو نميكنم كه بخوام بعدا برچسب بزنم.ممنونم برام وخ ميذارين عزيزم.دعا كنين فراموشش كنم و اوني كه بايد ،سر راهم قرار بگيره.ممنون

نميشه.اين كار درست نيست.من تا حالا دوست پسر نداشتم ونمي خوام .با هر كي اشنا ميشم بايد قصدش ازدواج باشه و من حساسم هر كسي رو قبول نمي كنم. اين غمم ازبين بره كه سرم درد نميكنه يكي غم ديگه رو ايجاد كنم براي خودم.:confused: اين اقا پسر از اول ميگفت قصدش تشكيل خونوادس و شرايط نداشت و يه خورده عاقلانه...

ممنون از راهنماييت.اووم بايد كم كم فراموشش كنم.ادم بد ،ادم ميگه بد بود.ادم خوب هم كه خوبه از اول همه چيش نرمال و واضحهه.اين نامعلوم بود ،بچه بود من از اول اشتباه كردم بايد با بزرگتر از خودم اشنا مي شدم.پسرا تو 23سالگي انگار افكارشون تزلزل داره.:(

اون مزاحم نميشه كه بخوام خطمو عوض كنم.:( منو نمي خواست .همش من بهش ميزنگيدم و دوسش داشتم.اونم از روي ترحم باهام رفتار ميكرد .دوست داشتش مقطعي بود .مثلا شنبه تا 2شنبه.3شنبه سرد ميشد و جمعه يخ :(

ممنون از حرفات بهم گرمي ميدن.بر نمي گرده مطمئنم.مغروره.اگه قصدش ازدواج بود كه ميومد خواستگاري كه گفت نميتونم شرايط ندارم تلاشم نميكرد.اگه چيز ديگه هم بود كه بعيد ميدونم،بمن فكر نميكنه.نميدونم شايد واقعا بچه و نادون بود فكر ميكرد ميشه تشكيل خونواده بده ،بعد پشيمون شد.نميدونم چرا مادرشو گفت كه...

كاتش كردم وقتي كات دادم طرف بهم گفت اين يني تنها نيستي :( برجسبم زد.دارم فاتحشو ميخونم ولي خوب من يكم بيش از حد حساسم .كلي بايد غصه بخورم وخودمو حرص بدم تا كم كم فراموش كنم.ممنونم ازينكه برام وقت گذاشتين مهندس.

؟؟؟؟؟؟

ممنون دوست عزيز .حرفاتون بهم گرمي ميده.دعا كنين زودي فراموشش كنم و به زندگي عاديم برگردم.حق بشماست.مادرم هم منو نصيحت ميكنه كه بايد با همشهري خودمون وصلت داشته باشيم.

ممنونم دوست خوبم.

تو فكر مي كني دوستم داشت.؟؟من باهاش تموم كردم چون معلق بودن برام سخت بود.اون بهم گفت اگه در اينده دختر داربشه و اون با يه پسري براي ازدواج صحبت كنه قبل از خواستگاري رسمي اون دخترشو ميكشه.در حال ما با اجازه خونوادهامون باهم صحبت كرديم.مادرامون همديگه روديده بودن و..:(

ممنون.من مشكلم باهاش اين بود كه نه تنها تلاش نميكرد حتي حاضر به دادن پيامك هم نبود يا حتي قول ازدواج هم نمي داد.بعضي وختا احساس ميكردم حتي اعتماد بينمونم استوار نيست.من چون احساس ميكنم پسر مومن و خوبي هست ،كمي فراموشي برام سخته.:(برام دعا كنين

برام دعا كنيد تا خدا قلبمو ارووم كنه و بتونم منطقي تصميم بگيرم.پسري لياقت منو داره كه از روز اول براي بدست اوردم تلاش كنه.و بسيار دوستم داشته باشه.و پسر خوبي باشه.من معيار هاي مادي خاصي ندارم ولي يكم از نظر معنوي سخت گيرم.الان سعي ميكنم بهش فكر نكنم وقتي به ماجرام ميانديشم غمگين ميشم بسيار.:(

مرسي برام دعا كنين. من بايد با پسري ازدواج كنم كه منو دوست داشته باشه و براي بدست اوردنم تلاش كنه.