نتایح جستجو

لوکوربوزیه من ترسیم کردن را به حرف زدن ترجیح می دهم، زیرا ترسیم کردن سریع تر است و مجال کمتری برای دروغ گفتن باقی می گذارد.

شما رشته تحصیلیتون چیه؟ که مت هم تبریک بگیم

سلام جناب کلاهدوز ممنون از پیام قشنگتون

میس ون دروهه: معماری زمانی آغاز می شود که شما دو آجر را با دقت پیش هم می گذارید.

مبادا از روی دلسوزی در برابر آنان که میلنگند ،بلنگید!جبران خلیل جبران

هنگامی که به بالای کوه رسیدید ، تازه آغاز بالا رفتن است.جبران خلیل جبران

شگفتا که از مرگ میهراسیم ولی آرزوی خفتن و رویاهای زیبا را داریم.جبران خلیل جبران

من نمیدونم چطور باید عکس بزارم ؟

چه عکس زیبایی.......

سلام آقای قادر شما بزرگوارید

آن‌گاه که عشق تورا می‌خواند ، به‌راهش گام نه ! هرچند راهی پرنشیب .. آنگاه که تو را زیر گستره بالهایش پناه می‌دهد ، تمکین کن ! هرچند تیغ پنهانش جانکاه .. آنگاه که باتو سخن آغاز کند ، بدو ایمان آور ! حتی اگر آوای او رؤیای شیرینت را درهم‌کوبد ، مانند باد شرطه که بوستانی را ... جبران خلیل جبران

روح غمگین ، هنگامی که با روحی شبیه خود متّحد می شود ، تسکین می یابد .. دل هایی که به واسطه غم به هم گره می خورند ، در شوکت شادمانی از هم جدا نخواهند شد .. عشقی که با اشک تطهیر شده است ، پاک و زیبا و جاودانه خواهد ماند .. جبران خلیل جبران

در ساحل امن عقل بودم که جنون یکدفعه مرا به داخل آب انداخت فریاد زدم کمک! که یک مرتبه عشق چون ماهی کوچکم به قلاب انداخت عقلم نرسید و زود نفرین کردم بر آنکه در آب و آنکه قلاب انداخت .

من خدایی دارم، که در این نزدیکی است نه در ان بالاها مهربان، خوب، قشنگ چهره اش نورانیست گاهگاهی سخنی می گوید، با دل کوچک من، ساده تر از سخن ساده من او مرا می فهمد او مرا می خواند، او مرا می خواهد

مثل یک درنای زیبا تا افق پرواز کن نغمه ای دیگر برای فصل سرما ساز کن زندگی تکرارِ زخمِ کهنه دیروز نیست بالهای خسته ات را رو به فردا باز کن ...

ز مردم دل بکن یاد خدا کن خدا را وقت تنهایی صدا کن در آن حالت که اشکت می چکد گرم غنیمت دان و ما را هم دعا کن ..

سلام آقای قادر خوبید؟

گاه گاهی دل من میگیرد، بیشتر وقت غروب...،آن زمانی که خدا نیز پر از تنهاییست و اذان در پیش ست... من وضو خواهم ساخت.. از خدا خواهم خواست که تو تنها نشوی.... و دلت پر ز خوشی های مداوم باش..

همزمان، در دو مکان زندگی می کنم اینجا که منم و آنجا که تویی.

همیشه یک جسم را با توجه به اینکه در بافت بزرگتری قرار دارد، طراحی کنید. یک صندلی را در یک اتاق، یک اتاق را در یک خانهة یک خانه را در محوطه اطرافش و یک محوطه را در پلان یک شهر.(الیل سارنین)