نتایح جستجو

بیا تا شمعی بیافروزیم:gol: در این تاریکی هر آنچه که به ذهن ما می رسد بیش از افروختن یک کبریت نسیت. خاصیت تاریکی همین است (به دنبال در دسترس ترین منبع نور گشتن هر چند ناپایدارترین ). انسان در دو گاه قدرت دیدن ندارد اول در تاریکی و دوم هنگامی که در زیر نور شدید ایستاده باشد. در هر دو حالت نمی...

فارغ از مسائل مذهبی و سیاسی با خواندن تاپیک ها ی مختلف و زد و خورد میان طرفداران انها که در چند مورد خاص منجر به فحش دادن و توهین نیز شد، می توان پی برد که تالار ازاد بر خلاف آن چه در اول فکر می کردم ، هنوز آنقدر بزرگ نشده که بتوان به راحتی نقد و حرف مخالف را قبول کند و شاید این...

اول بگم فک کنید یه ادم بی دین این حرف ها رو میزنه فرض کنید شما 1400سال پیش زندگی می کردید بیشتر مردم از راه غارت و جنگ و جدل اموال هم تصرف می کردند ... دختر ان خودشون زنده بگور می کردند .. سیاه پوستان رو به ئبردگی می گرفتند .. چند مرد با یک زن ازدواج می کردند .. ادمهای مرفع وبی دردی هم بودند که...

اول اینکه امیدوارم این اخر سال همه کارهای که انجام دادید مورد قبول درگاه وجدان های همیشه بیدارتون قرار گرفته باشه و حداقل خودشما از کردار و رفتارتون راضی باشیم ..:smile: دوما تعجب می کنم از کسایی که فک می کنند چون فلانی فلان حرف زده پس درست و هی چپ و راست تایید می کنند یا اینکه چون فلانی...

جای شکی نیست خیلی از ما اهل نماز و روزه نیستیم اما بارها پیش اومد که تو یه لوکیشنی الکی خوندیم یا به دروغ گفتیم آره ما هم روزه ایم ... یا اینکه حداقل تو زندکیمون جند باری رابطه از اون رواربط مشکوک داشته ایم اما مگه جرات می کنیم راستش به خانواده مون بگیم که ما هم آره... یا اینکه خدای ناکرده...

فرض کنید تو یه شرکت یا یه اداره یا هر نقطه چینی تو ایران کار می کنید . بعد دوباره فرض کنید ازدواج کردید و خیلی همسرتون دوست دارید و باز فرض کنید اونقدر دوسش دارید که تحمل دوریش حتی برای 8 ساعت ندارید حال با این فرضیات دوست دارید یه عکس خوشگل از همسرتون رو میز کارتون بزارید یا صفحه دسکتاب...

یک نفر باید کشته بشه یک نفر باید کشته بشه یک نفر باید کشته بشه اولین سوال یا احساسی که بعد از شنیدن این جمله به ذهنتون میاد چی ؟ نه واقعا خوب فک کنید ..یه نفر ...باید ...کشته... بشه کشته بشه یعنی حق راه رفتن خندیدن حرف زدن دوست داشتن عشق ورزیدن ناراحت شدن پدر شدن فکر کردن ....از او گرفته...

سعیدی سیرجانی کتاب در استین مرقع خاطره ای نقل میکنه که انچه تو ذهنم رو براتون مینویسم . قدیما تو سیرجان مردی بود به نام مشتی غلام ...که 355 روز سال تو دکان قنادی چنان سرگرم کار بارش بود که کسی حتی تصور نمی کرد زنده باشه ...اما ده روز ایام محرم چنان شور حالی پیدا می کرد که بیا و ببین ...یه...

هریک از شما حتی اگر برای یک بار به شیراز رفته باشید بدون شک خواهید دید هر اسم هر هتل مسافر خانه فروشگاه های تجاری و ... به نام های زیبای پاسارگاد ،تخت جمشید ، داریوش ، هما ، کورش و... نامگذاری شده کاری که در ابتدا به چشم نمی اید اما اگر با دیگر شهر های توریست پذیر مقایسه ساده ای شود پی خواهیم...

اینکه میگن قبل از انجام هر کار باید اصول اون کار یاد بگیری ...خیلی بیراه نیستا !!:smile: مثلا...مسلم که باید اول گواهی نامه بگیری بعد اجازه داری که بشینی پشت فرمون وهر جایی که عشقت کشید بری .;) حالا شما بگید چرا تو مملکت ما به ادم می گن برو ازدواج کن بدون اینکه قبلا بهت اصول اولیه شو اموزش داده...

خوب این واضح که همه ما داستان چوپان دروغگو رو شنیدیم .. و همه ما به این نتجه رسیدیم که دروغ کار بدی ... اما یه نتیجه دیگه هم می شه از این داستان گرفت ... و اون از این سوال به دست می آد ...بهترین شخصیت داستان کی بود ؟ بدون شک چوپان نبود جون دروغ می گفت مردم هم نبودند چون زود باور ..ودر نهایت...

قبلنا که موبایل نبود ...یادم با صدای دلنشین خروس از خواب یدار می شدم ..یادش بخیر اون موقع ها فک می کردیم اگه خروس نباشه روز نمی شه . اما بعدها با تکامل علم بشر ساعت زنگی ..و بعد موبایل اختراع شد و این که صبح با چه اهنگی بیدار بشیم شد یه دغدغه ... اوایل اهنگ فیلم فارسی های قدیمی از...

دوستان ازخدا پنهان نیست از شما چه پنهان ...بابایی درایم که تو اول اول جوانی کچلمون کرده...هر روز هزار بار می پرسته دردت چی مشکلت چی چرا ازدواج نمی کنی ....کار ..خونه ماشین ..سن مناسب ..درک شعور همه اینارو که داری ..چهارستون بدنت هم که سالم ..پس چت چرا زن نمی گیری ؟ جدیدا مادرخدا...

ضجه چه تلخ می نگریست به دستان خالی پدر چشمانش انگار فنجان فنجان قهوه خورده بود . ودرونش تهی شده بود تا پر شود از چرا؟ انگاه که سکوت بی شرمانه خانه را اشغال کرده بود تا فقر ضجه سر دهد... اگرخوب چشم باز کنیم از در و دیوار هر شهری بوی فقر ور میشه به راحتی حس کرد ....و پیامدهای ان هم جز زشتی و...

سه تا داستان کوتاه متفاوت می زارم سه تا عنوان متفاوت بگید ... بچه های عقاب با حرص ولع مشغول خوردن لاشه کبوتر بودند ومادرشان با مهربانی انها را نگاه می کرد و کبوتر چشم انتظار در تاریکی شب دعا می کرد فرزندش به سلامت به خانه برگردد... دلقک روی سن رفته بود که به او خبر مرگ دخترش را دادند...

روزی قورباغه ای کنار نهری نشسته بود . عقربی امد و گفت می خواهم به اونطرف نهر بروم وشنا بلد نیستم ..ممکن است لطف کنی ومرا بر پشت خود تا ان سوی نهر ببری ؟ قورباغه گفت اما تو یک عقربی و عقربها قورباغه ها را نیش می زنند عقرب گفت چرا نیش بزنم من می خواهم به انطرف نهر برسم قور باغه قبول کرد...

اگه روزی اجازه ندادند بگیم دو دوتا چهارتا می شه تعجب نکنید .. چون با اینکه همه ما میدونیم دروغ کار زشتی اما نباید بگیم دروغ نگو دروغ گو ...با اینکه همه ما می دونیم ظلم بد اما خیلی ها را به جرم اینکه می گن مرگ بر ظالم زندان می کنند .. دنیای عجیبی شده ...

یکی از تفاوت های که سیرجانی در کتاب سیمای دوزن به ان اشاره کرده ...تفاوت بین دوتربیت شیرین دختری تربیت شده از فرهنگ پارسی لیلی دختری پرورش یافته سرزمین عرب های بادیه نشین "در همچو حال و هوايی است كه شيرين با همه فوت و فن های دلربايی آشنا و در همه مقولات لوندی استاد، يك تنه جامة سفر می پوشد...

چقدر به کیفیت زندگی مون اهمیت می دیم ؟ مثلا یه نیاز ساده همه ما رفع تشنگی چرا بعضی ها تو بطری ابمعدنی اب می خورن بعضی تو بهترین لیوان بلوری تو کابینت ..هر دو نفر هم یک جا و یه یک اندازه تشنه اند و امکانات برار دارند؟. فکر می کنید به چه ربط داره ..شرایط روانی و روحی .. تربیت ..جنسیت...

....گاهی و قتا تاثیر گذاربودنو اونقدر دوست داریم که کاملا غافل می شیم از تاثیر دیگران... شاید بهتر بگم نمی بینیم ونمیشنویم حرف ها پیام هایی رو که محیط و ادمهایی اطرافمون می دن ...البته این مشکل می تونه مخصوص هر ادمی باشه اما مطمئنا هر چه پست ومقام وشهرت و محبوبیت یه فرد بالا تر بره این...