نتایح جستجو

یه کم حرف یه کم حرف باز موندم گیج و گنگ که اخه قربونت یه نسل رو دادی به چیز که اخه بابای من خوب چیز میذاشتی وقته چیز ای بابا اینجام که همه چیز رو باید سانسور کنی به چیز اصلا این زندگی به چیز رفته من موندم پیپم. با کلی کتاب که گمشدم توش طاعون زده وجودم مثله سگ ولگرد پرسه میزنم تو شهر نه بابا...

درد چه وازه اشنایی. درد دیدن و شنیدن ولی جرات نگفتن درد هایی که وجودت رو پر عفونت میکنه و در انتها......

به این میگن سفسطه که همیشه چراغ راه ملایان بوده

دلم بسی بسیار تنگیده دلم بسی بسیار تنگیده هیشکی تنهاییم رو درک نکرد جز اون کلاغ سیاه پشت بوم که برام سمفونی گریه پخش میکرد کسی که تو نبودن معشوق و دوست واسم یه همدم بود هر چند زیاد نق نقو بود کلاغ روزی هزار بار سر بوم میشست واسم از خودش میگفت من به بالش نگاه میکردم چه سیاه و براقه نوکش که...

بسی بسیاااااااااااااااااااااااااااااااااااار مزخرفهههههههههههههههههههه این رشته

فرانتیس کافکا رو و ازش پایان قصر رو بپرسم

من رمان بوف کور رو ترجیح میدم چون فقط محدود به زمانه خودش نبود اصلا زمان داستان از روزگار خویش جلوتر بود لکاته ای که خو فروشیش رگ گردن مردم رو ورم میداد در واقع حال اوضاع امروز کشور ما بود کشوری که از منابع طبیعی و انسانی . و.... سر شار است ولی هیچ کدوم نصیب مردمش نشده و فقط واریز جیب اجنبی از...

خوف بود بسی بسیاار