:))
چی بگم
خانم سرسنگین شدند....
اصن ما یه شوخی با ایشون فرمودیم
بعد ایشون خشن شدند
آخه بوگو سحر چه کاره بچه مردم داری!!!
خوووووو دلم یخده شیطونی خواس!!!
نه بهار با هیچ اردیبهشتی ,
نه تابستان با هیچ شهریوری ,
ونه زمستان با هیچ اسفندی ,
اندازه پـایـیز به مذاق خیـابـان ها خــــوش نیـامــد ,
پـائیز مــهری داشـت کـه بـــَر دل هـر خیـابان مـی نشست....
[IMG]
هر جور راحتی بابایی:دی
:))
واای درکت میکنم
دقیقا همش حس میکردم باید یه اتفاق عجیب بیفته تا من حرکت کنم!یه انتظار دیوونه کننده ای بود!اصن یه وضی
انگار باید رو سرم شهاب سنگ میافتد تا یه میلیکتر این وری بشم!
در باب چرای اول میفرمایم چون خرمان از پل گذشته است و کمی قبل تر در مورد شیرین بودن بنده ی خدایی سخن گفتیم که مصداقش به سرعت برای خودمان هویدا شد:)
خیلی دغده فکری دنیوی دارم الان!:|