الناز تبریز
پسندها
2,641

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • بهار

    نگاه اول تو بود از پشت پنجره

    پرده را که کنار زدی،

    جانم شکوفه زد...
    هفت سین گوشه ای از دل من است

    که مثل سیر و سرکه

    برای تو میجوشد۰۰۰
    سلااام به روی ماهت
    اشکالی نداره گفتم چون اولش که اومده بودم،متوجه نشده بودم.... حدس زدم با گوشی اومده باشی
    ای جان،عزیزدلمی:heart:
    ان شالله تو هم همین طور به آرزوهات برسی و اتفاقای خوب واست رقم بخوره:redface:
    سلام
    عه جوابمو که دادی:)اینجا
    سال نو مبارک خواهری



    [IMG]
    سلام دورت بگردم خواهری
    فداتشم بخدا همیشه به یادتم و همیشه دعات میکنم..بازم دعات میکنم
    عزیز دلمی اره داره 95 هم تموم میشه..امیدوارم سال جدید پر از اتفاقای خوب و خوش باشه خواهرم
    خیلی خیلی دوست دارم..
    می آیی با تن پوشی از گل سرخ
    و یک دامن شکوفه ی سیب
    و سبدی پر از رازقی...
    تبسم که میکنی " عشق "
    از نگاهت سر می رود
    و اتاق خالی ام پر می شود از
    " بوی بهار "
    سلاااااااااام بببین کی اومده:w36:
    چند تاپیام قبلتر گفته بودم حالم خوب نیست و التماس دعا داشتم خواهری، زندگیه گاهی خیلی سخت میگذره....
    بی خیال ....
    خوبی النازجانم؟
    مرسی واسه محبتت خیلی خوشحالم کردی

    امیدوارم سال خوبی داشته باشی....دو روز بیشتر نمونده 95 هم تموم شه....
    سلام النازجانم
    آخرین فعالیت 3روز پیش:(
    من باشم تو نیستی....

    پیشاپیش عیدت مبارک خواهری :heart::gol:
    التماس دعای زیاد....آجی کوچکه رو دعا کن خیلی حال و روزش خوب نیست...
    دلم تنگ شده واسه بودن هات مثل یه سال پیش
    مراقب خودت باش....
    شماره حساب دلتون و
    نداشتم تاشادی براتون واریزکنم
    رمزش ونداشتم تاغمهاتون و
    برداشت کنم
    ولی از خودپرداز دلم
    بـراتـون بهترينــا رو آرزو كــردم :heart::gol:
    دوستت دارم و چـقـدر تـوضـیـح دادڹ حرف هاےِ ساده ســخــت اســـت ...
    خاطرت هست؟
    می گفتم در قانون من
    چه بدانی چه ندانی،
    چه بخوانی چه نخوانی
    وقتی خون به نقطه ی جوش می رسد،
    ...شعر می شود...
    اما چند روزیست واژه ها خیال قافیه شدن ندارند!
    شعر امشبم تنها یک کلمه است:
    تــــــو!
    سلاااااااااااااااام النازجونم:w12:
    خوبم شکر....خواهری واسم دعا کن
    مرسی واسه محبتتات عزیزدلم:heart::gol:
    نه ساعت

    آغازم می کند

    نه تقویم

    پایانم می دهد

    لحظه شمار اتفاقی هستم که نمی افتد...


    همین کتاب که میخوانی
    همین نامه ی تاشده
    همین کلمات سپید
    همین نقطه ای که چاپ نشده
    همین بیصبری که داردبی طاقتت میکند...
    همین
    من همانم...
    سلام عزیزدلم....
    خوبی النازجان؟
    مرررررسی خواهری واسه متنای قشنگت :w38::w38:
    بارهای بار
    همان استکان
    همان چای
    همان آهنگ
    همان بغض
    ولی بدون تو
    دق کردن هم نچسبید...

    حمید سیفی
    همه از اسفند و تکاپویش حرف می زنند
    و من
    به فکر " دل " تکانی ام..
    چه بسیار ناگفته هایی
    که دردلم خاک می خورند
    و همه از آن بی خبرند ..
    چه حال و هوایی دارد
    این روزهای آخرین اسفند ،
    انگار کسی
    تو را وسوسه می کند
    که بی پیشوند و پسوند
    بلند بگویی
    دوستت دارم . . . !

    ارمغان مهدیقلی
    سلام
    نیستی چرا النازجان....:(
    مطمئنا از فردا تصمیم بگیرم نیام تو هستی کلا انگار یه قانون شده:-(
    میگویند وقتی دلتنگ کسی شدی نگاهش کن
    نتوانستی صدایش کن
    اما بیداد از آن لحظه ای که نتوانی هیچ کاری بکنی
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا