گاهی یک نگاه
آنقدر مهربان است که
چشم هرگز رهایش نمیکند
گاهی یک رفاقت
آنقدر ماندگار است که
زمان حریفش نمیشود
و گاهی یک نفر آنقدر عزیز است
که قلب رهایش نمیکند
گـــــــاهـے نمـے دانم چہ پیامـے را بهـــــــانہ کنم تا از حـــــــال آنکہ دلم با اوست آگـــــــاه شوم . . . این بار کہ" دلتـــــــنگـے " را بهانہ کردم ، فـــــــردا را چہ کنم ؟
کنارم که هستی زمان هم مثل من دستپاچه میشود عقربه ها دوتا یکی میپرند اما همین که میروی تاوان دستپاچگی های ساعت را هم من باید بدهم جانم را میگیرند ثانیه های بی تو…
از من مپرس تورا چقدر دوست دارم ....
اگر بگویم به اندازه ی دنیا .... نیست ....
من تورا به اندازه ی یک قطره آب دوست دارم .... وقتی محتاجش شدی .... میفهمی ....