امروز… من با همه تنهایی خود به یاد آن همه خاطره ها می نویسم.. به یادت هستم و شاید روزی… غرق در تنهایی خود بنویسم.. من به یادت مردم…
....قلم برو راحت بخواب چیزی نیست



....

....همیشه باش قلم تنهام نذاری یه موقع




نمیدونم اینو واست فرستادم یا نه
باشه 





منم میخوام از فردا نیام البته واسه کسی مهم نیست
اما میخوام نیام
خوبه بهت امیدوار شدم
...شاهد نداری که.خخخ
...بله کلا حیف شدم تو هم فهمیدی

(خوشحالم میتونم برعکس حالی که دارم رفتار کنم و یکی دیگه رو بخندونم)یاد شیطونیایی که نسبت به داداشم میکنم افتادم یادش بخیر خیلیی دلم واسش تنگ شده

واقعا واسم سواله؟

سقف داره میاد پایین فک کنم یه لحظه بالا سرتو نگاه کن....خخخخ
ابتکارو دیدی یکم از قلت یاد بگیر
واقعا اینکارا رو خیلی دیدم مقیاس رو تغییر میدادن اما حیف بلد نیستم کمکت کنم
در حد دیدن بلدم مثلا میشه کنارم انجام بدی منم یادم بیاد اینجوریه و تایید کنم
الان دیگه کسی نمیبینه
....نوش جان
حیف نزدیک دوریم
خخخ ایده
....چون اگه خیلی خسته باشی بازدهیت میاد پایین
......خواستم از این حال و هوا بیام بیرون 

!!! تو فقط قول بده… صدای خنده هایت را به کسی نفروشی…!!!