کاش می شد سرنوشت خویش را از سرنوشت کاش می شد اندکی تاریخ را بهتر نوشت کاش می شد پشت پا زد بر تمام زندگی داستان عمر خود را گونه ای دیگر نوشت
کاش می شد همچو سعدی رفت و رفت ورفت ورفت قصه دلدادگی را بی در و پیکر نوشت کاش می شد همچو حافظ فارغ از وابستگی بی خود از خود بود و یک دیوان شعری نوشت کاش می شد کاش می شد همچو خیام از فراز قله ها جنگ شعر و دانش و اندیشه را ازبرنوشت کاش می شد همچو فردوسی به سی سال تمام حکمت و تاریخ حکمت را به یک دفتر نوشت
کاش می شد چون نظامی راوی صد بزم بود عشق را با قصه شیرین تر از شکر نوشت کاش می شد این غزل را پاره کرد و دور ریخت جای آن یک جامه خونین خنیاگر نوشت کاش می شد با زبانی ساده و عریان و ناب شعر حق جو گفت و پس آنرا به آب زر نوشت.