رجایی اشکان
- عضویت
ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره
-
جالب بود...
خخخخ
خوندیم .. ممنون. :دی
ممنونم بابت لینک ..
اینه "
"
قیافه میگیری
سلام
خوبی؟
چیزی شده؟
کاش می شد سرنوشت خویش را از سرنوشت کاش می شد اندکی تاریخ را بهتر نوشت کاش می شد پشت پا زد بر تمام زندگی داستان عمر خود را گونه ای دیگر نوشت
کاش می شد همچو سعدی رفت و رفت ورفت ورفت قصه دلدادگی را بی در و پیکر نوشت کاش می شد همچو حافظ فارغ از وابستگی بی خود از خود بود و یک دیوان شعری نوشت کاش می شد کاش می شد همچو خیام از فراز قله ها جنگ شعر و دانش و اندیشه را ازبرنوشت کاش می شد همچو فردوسی به سی سال تمام حکمت و تاریخ حکمت را به یک دفتر نوشت
کاش می شد چون نظامی راوی صد بزم بود عشق را با قصه شیرین تر از شکر نوشت کاش می شد این غزل را پاره کرد و دور ریخت جای آن یک جامه خونین خنیاگر نوشت کاش می شد با زبانی ساده و عریان و ناب شعر حق جو گفت و پس آنرا به آب زر نوشت.
ممنونم
خیلی خیلی ممنونم:gol:
خواهش میکنم منم یادم نبود ایشونو
سلام
پیغامگیر ما هم میگفت
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا ؟
بی وفا، بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا ؟
تو مى روى
سرما مى آيد
جا به جايى دلگيريست
ایــن روز هــا خـیـابــان هــا بــیـشتـر بِــه تــابــلــوی ⊗ دروغ مَــمـنـوع ⊗ نــیـاز دارنــد. . . تـا پــارک مَــمـنوع ∅ ∅
بعضی ها اینقدر قشنگ دروغ میگن،آدم حیفش میاد باور نکنه!
آمــده امــ رو در روۍ آیینہ ،،
پـآۍ یڪ دوئـل در میـآنـــ استـــــ ..!!!
دوئـلـے میـآنـــِ منـــ و خـودمــ
دعـوآ ســرِ تـوستـــــ ..!!!
و فقط بـآیـد تـآ ده شِمُــرد ....
هشتـــــ ثـآنیہ مـآنـده ،، پنــج ثـآنیہ مـآنـده ،، و سہ ثـآنیہ ،، و ڪمتر
حتـے ....
و اینـــ بـآر آیینہ رآ خـوآهمــ شڪستـــــ ،،
و چنـد تڪہ مےڪنم خـودمــ رآ ..!!!
بســـ استـــــ دیگــر ..!!!
فــریـآد مےزنــد سـآعتـــــ از تـهـ عقــربـہ هـآیشـــ !!!
و تیــرِ خلاصــــ ...
بــآز هـمـــ بــآختمـــ منــــ بـهـ خـودمــ..!!!
خـودمــ زودتــر از منـــ شلیڪ ڪرد ;
هنــوز همــ پـآۍ یڪ دوئـل در میــآنـــ استـــــ ..!!!
تـهـ مــآنـده غــرورمــ رآ در تڪہ هـآۍ شڪستہ آیینہ مےبینمـــ ..!!!
و خـودمــ آنـــ طـرفـــــ تـر ...
زمینــــ رآ خـآڪسترۍ مےڪند ،،
بـهـ انــدآزه یڪ منـــــ ..!!!
هیـچـــــ چیــز مثــلِ مــرگـــــ تــآزه نیستـــــ ..!!!
دل شکسته ای کنار پنجره سیگارمیکشید....
خسته بود انقدرخسته بود
ک یادش رفت
بعدازاخرین پک
سیگارش راپرت کند
پایین نه خودش را...... -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...
