ای تپشهای دل بی تاب من
ای سرود بیگناهیها
ای تمناهای سرکش
ای غریو تشنگی ها
در کجای این ملال آباد
من سرودم را کنم فریاد؟
در کجای این فضای تنگ بی آواز
من کبوترهای شعرم را دهم پرواز؟
خدایــــــــــا دلم مرهمی می خواهد
از جنس ِ خـــــــــــــــودت نزدیــــــــــــــک
بی خطــــــــر
بخشنــــــــــده
بی منت
می شود مرا در آغوش بگیری ؟؟؟!