من خوبم /شکر /قراره دیگه احسن الحال باشیمو چشم رو هرچی بدیه ببندیم و نبینیم دیگه

وای اگه بدونی میدونی که ما خونواده مذهبی هستیم اما نه ازون خشکا و تو خونمون من چادریم
من یه عمه دارم که خواهر ِ خواهر رضایی بابامه با شوهر و دخترش عید اومدن خونمون،فامیلامون زیاد منو نمیشناسن چون همیشه خونه میمونم مهمونیا نمیرم شوهرش دستشو آورد منم همینجوری به دستش نگاه میکردم همه ی جمعم به من

مجبور شدم دست بدم گفت دست بده دخترم تو هم مث برادر زادمی
ولی هربار اون صحنه یادم میادا انگار زمان ثابت مونده بود
