R@ha1

R@ha1

کاربر ممتاز
عضو جدید
عضویت
آخرین بازدید
ارسال ها
622
پسندها
1,327
امتیاز
0

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • بانوی باران
    تلفظ صحیح چهارمین روز هفته کدام است؟؟؟؟
    چارشنبه
    چاهارشنبه
    چهارشنبه
    چارشمبه
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    هیچکدوم نیست.
    سه شنبه صحیحه.
    حتما لیسانسم داری.
    والااااااااااا . :)
    Unknown_S
    قئز او پریسانئن باراسئن سیل دااااااااا او باشارمئر:biggrin:

    سلام باجییییی... کئفین؟
    Unknown_S
    سلااااااااااام باجیییییی
    هوشومی یئغدئم باشئما:d
    یوخ بابا اوشاخلارئم ناز دئلار...گؤلدؤلر
    آرواد اولارئن دا اؤستؤنه دی:d

    متخصص:biggrin: خاص احساسئم یوخدی
    پلیسا
    تو میتونی پاک کنی صفحه توئه واررهااااا جونم واااااااای
    R@ha1
    با هم که قدم می‌زنیم
    حسودی‌اَش می‌شود آفتاب،
    نه که هیچ‌گاه
    قدم نزده است با ماه!

    رضا کاظمی
    R@ha1
    تو نیستی
    اما من برایت چای می ریزم
    دیروز هم
    نبودی که برایت بلیط سینما گرفتم
    دوست داری بخند
    دوست داری گریه کن
    و یا دوست داری
    مثل آینه مبهوت باش
    مبهوت من و دنیای کوچکم
    دیگر چه فرق می کند
    باشی یا نباشی
    من با تو زندگی می کنم
    R@ha1
    داشتم از این شهر میرفتمصدایم کردیجا ماندماز کشتی ای که رفت و غرق شدالبته...این فقط می تواند یک قصه باشددر این شهر دود و آهندریا کجا بودکه من بخواهم سوار کشتی شوم و...تو صدایم کنیفقط می خواهم بگویمتو نجاتم دادیتا اسیرم کنی
    R@ha1
    اگر تو نبودی عشق نبود
    همین طور
    اصراری برای زندگی
    اگر تو نبودی
    زمین یک زیر سیگاری گلی بود
    جایی
    برای خاموش کردن بی حوصلگی ها
    اگر تو نبودی
    من کاملاً بیکار بودم
    هیچ کاری در این دنیا ندارم
    جز دوست داشتن تو
    R@ha1
    فقط تاریکی می داند
    ماه چقدر روشن است
    فقط خاک می داند
    دست های آب
    چقدر مهربان!
    معنی دقیق نان را
    فقط آدم گرسنه می داند
    فقط من می دانم
    تو چقدر زیبایی!
    R@ha1
    سعی کن با همه چیز کنار بیایی !
    فرار نکن.
    زمین به شکل احمقانه ای گـرد است !
    پلیسا
    واای دده اونی سیل آبروم میره کسی ببینه من حواسم نبودد رهاا جونم پااک کن جونه من
    R@ha1
    به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد..
    به جویبار که در من جاری بود
    به ابر ها که فکرهای طویلم بودند
    به رشد دردناک سپیدارهای باغ
    که با من از فصل های خشک گذر میکردند
    به دسته های کلاغان
    که عطر مزرعه های شبانه را برای من به هدیه می آوردند
    به مادرم
    که در آینه زندگی میکرد و شکل پیری من بود...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا