R@ha1
پسندها
1,327

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • تلفظ صحیح چهارمین روز هفته کدام است؟؟؟؟
    چارشنبه
    چاهارشنبه
    چهارشنبه
    چارشمبه
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    هیچکدوم نیست.
    سه شنبه صحیحه.
    حتما لیسانسم داری.
    والااااااااااا . :)
    قئز او پریسانئن باراسئن سیل دااااااااا او باشارمئر:biggrin:

    سلام باجییییی... کئفین؟
    سلااااااااااام باجیییییی
    هوشومی یئغدئم باشئما:d
    یوخ بابا اوشاخلارئم ناز دئلار...گؤلدؤلر
    آرواد اولارئن دا اؤستؤنه دی:d

    متخصص:biggrin: خاص احساسئم یوخدی
    تو میتونی پاک کنی صفحه توئه واررهااااا جونم واااااااای
    با هم که قدم می‌زنیم
    حسودی‌اَش می‌شود آفتاب،
    نه که هیچ‌گاه
    قدم نزده است با ماه!

    رضا کاظمی
    تو نیستی
    اما من برایت چای می ریزم
    دیروز هم
    نبودی که برایت بلیط سینما گرفتم
    دوست داری بخند
    دوست داری گریه کن
    و یا دوست داری
    مثل آینه مبهوت باش
    مبهوت من و دنیای کوچکم
    دیگر چه فرق می کند
    باشی یا نباشی
    من با تو زندگی می کنم
    داشتم از این شهر میرفتمصدایم کردیجا ماندماز کشتی ای که رفت و غرق شدالبته...این فقط می تواند یک قصه باشددر این شهر دود و آهندریا کجا بودکه من بخواهم سوار کشتی شوم و...تو صدایم کنیفقط می خواهم بگویمتو نجاتم دادیتا اسیرم کنی
    اگر تو نبودی عشق نبود
    همین طور
    اصراری برای زندگی
    اگر تو نبودی
    زمین یک زیر سیگاری گلی بود
    جایی
    برای خاموش کردن بی حوصلگی ها
    اگر تو نبودی
    من کاملاً بیکار بودم
    هیچ کاری در این دنیا ندارم
    جز دوست داشتن تو
    فقط تاریکی می داند
    ماه چقدر روشن است
    فقط خاک می داند
    دست های آب
    چقدر مهربان!
    معنی دقیق نان را
    فقط آدم گرسنه می داند
    فقط من می دانم
    تو چقدر زیبایی!
    سعی کن با همه چیز کنار بیایی !
    فرار نکن.
    زمین به شکل احمقانه ای گـرد است !
    واای دده اونی سیل آبروم میره کسی ببینه من حواسم نبودد رهاا جونم پااک کن جونه من
    به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد..
    به جویبار که در من جاری بود
    به ابر ها که فکرهای طویلم بودند
    به رشد دردناک سپیدارهای باغ
    که با من از فصل های خشک گذر میکردند
    به دسته های کلاغان
    که عطر مزرعه های شبانه را برای من به هدیه می آوردند
    به مادرم
    که در آینه زندگی میکرد و شکل پیری من بود...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا