نرگسو شوعرش دادیم 
-
من و تو دوتا پرنده تو قفس زندونی بودیم
جای پرزدن نداشتیم ولی آسمونی بودیم
ابرو بارونو میدیدیم اما دنیامون قفس بود
چشم به دور دستا نداشتیم همینم واسه ما بس بود
اما یک روز اونایی که مار و با هم دوست نداشتن
تو رو پر دادن و جاتم یه دونه آینه گذاشتن
من خوش باور ساده فک میکردم روبرومی
گاهی اشتباه میکردم من کدومم تو کدومی
با تو زندگی میکردم قفس تنگ و سیاهو
عشق تو از خاطرم برد عشق پر زدن تا ماهو
اما یک روز باد وحشی رویاهامو با خودش برد
قفس افتاد و شکستو آینه افتاد و ترک خورد
تازه فهمیدم دروغ بود دنیایی که ساخته بودم
دردم از اینه که عمری خودمو نشناخته بودم
تو تو آسمونا بودی با پرنده های آزاد
من تن خسته رو حتی یه دفعه یادت نیفتاد
حالا که قفس شکسته راه آسمون شده باز
اما تو قفس نشستم دیگه یادم رفته پرواز
سلام دوست عزیزم
چه خبرا...
ناقابله
از گل فهمیدی خوش سلیقه ام یا از پیج شخصیم؟؟؟؟(الان دارم برا خودم نوشابه باز میکنم!!!!
)
ممنونم که احوال مارو میگیرید نرگس اینا هستن 
ساعت5:15 تا 5:30 بامداد 21 تیر(شنبه) ایستگاه فضایی بین المللی رو که مسیر حرکتش از فلش سبز رنگ به سمت فلش قرمزه میتونین ببینین.از تمام ایران میشه این غول فضاییو دید
لازمه بدونید اون لحظه ای که شما ایسگاهو میبینی 7 فضانورد با ملیتهای مختلف تو اون مشغول پژوهشن.ایستگاه فضایی به قدری بزرگه که میشه اونو تو یه زمین فوتبال جا داد
[IMG]
شما باید تو اون ساعتد مبال یچی شبیه ستاره باشید که به سمت شرق درحرکته.البته از ستاره ها بزرگتر و نورانی تره...موفق باشید
میزان رطوبت موجود در خاک،مربوط به آگوست2013.....نقاط آبی حداکثر رطوبت و نقاط نارنجی مناطق خشک رو نشون میدن
دورافتاده ترین دستساز بشر...این دوکاوشگر حامل دیسکهایی هستن که درصورت رسیدن به دست موجودات فضایی(احتمالی) با نحوه زندگی بشر زمینی آشنا میشن.
"تصویر حاوی لینک"
[IMG]
تشکر بابت عکس زیبات
ممنون عکساتون خیلللیییییییییییی خوشمزه بود...مخصوصا توت فرنگی هاش..من که خیلیییییییی دوست دارم!
[IMG]
[IMG]
سلام ممنونم ازاحوال پرسیای شوما
:: تولد et-rt عزیز ::
اگه كاري ندارين من رفع زحمت كنم؟
تا جايي كه ذهنم ياري ميكنه دوست نداشتين سر به تنم باشهحالا شدم بهترين دوست
آفتاب از كدوم طرف در اومده؟
بهترين دوست ؟ من؟
با كي منو اشتباه گرفتي؟
سلام.مرسييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييي بابت گلهاي قشنگتون
عشـــــــــق بـــــي پــايــان
پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند . .
پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند: "باید ازت عکسبرداری بشه تا مطمئن بشيم جائی از بدنت آسیب ديدگي يا شکستگی نداشته باشه "
پیرمرد غمگین شد، گفت خيلي عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست .
پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند :
او گفت : همسرم در خانه سالمندان است. هر روز صبح من به آنجا می روم و صبحانه را با او می خورم. امروز به حد كافي دير شده نمی خواهم تاخير من بيشتر شود !
يكي از پرستاران به او گفت : خودمان به او خبر می دهیم تا منتظرت نماند .
پیرمرد با اندوه ! گفت : خیلی متأسفم. او آلزایمر دارد . چیزی را متوجه نخواهد شد ! او حتی مرا هم نمی شناسد !
پرستار با حیرت گفت: وقتی که نمی داند شما چه کسی هستید، چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید؟
پیرمرد با صدایی گرفته ، به آرامی گفت: اما من که می دانم او چه کسی است !
سلاااااااااااااااام
مسی
امیدوارم خوب خوب باشین
خیییییلیییییییی با مزه ای .....نمکدون............
حالا این کرام الکاتبین کی هست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگه منظورتون برخورد منه.............!!!!!!!!!!!باور کنید دست خودم نیست.........خب آدم ......
(آدما بعضی وقتها یه سری کارا رو انجام میدن که ناخودآگاه و ناشی از گذشته ی اونهاست نه اینکه واقعا بخوان اون طوری باشن...
)
پس معلومه از برخوردم ناراحتید.
این برا عذر خواهی بود...
سلام
عکستون خیلییییییی قشنگه...ممنونم
چه پسری خوبی...!
اجازه میگیره..
دوستم اگه اون جمله هم گفتم دلیلش رو میدونید و بهتون قبلا گفتم...
اما شما خودتون باشید و هر طور دوست دارید عمل کنید.
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...
