.........
حالا باید کار کنیم
هفته قبل با دوستم رفتم یه ارگان نظامی می خواست برا استخدامیش ثبت نام کنه
یه اقای به ظاهر موقر پشت میز نشسته بود
حرفمون شد با هاش
دوستم نتونست جواب بده
من پریدم وسط
می گفت شما باید برید سختی ببینید
گفتم ما با اندازه کافی سختی دیدم
حالا فک کن پشت میز بود زیر باد کولر حرف از سختی می زد
گفت کجا سختی دیدی
اخ امدم بهش بگم
همین که تو این زمونه جوون باشی و بتونی درست زندگی کنی و گند نزنی به زندگیت همین خودش سخترین کاره
اما گفتم بی خیال برا دوستم بد میشه
فقط بهش گفتم ما کم سختی ندیدم کاش جای ما بودید
بعدشم دوستم اسمشو نوشت و امدیم بیرون