naghmeirani
پسندها
50,555

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • میلاد عشق و مهربانی در روزهای پایانی نمایشگاه کتاب تهران





    عزیزم میشه در تالار ادبیات هم بزاریش
    راستی این فقط یه مانور بود :d
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    دیدار ما ماه رمضون
    آمدم تا که تو را مست و گرفتار کنم
    آن دل غمزده را محرم اسرار کنم


    آمدم تا که سلامی به تو ای نور کنم
    غم و محنت همه را از دل تو دور کنم


    گر چه دیر آمده ام لیک همان هم زود است
    بودنم در بر دلبر همه دم پر سود است

    سر سبزترین خاطره ام خاطره دست تو بود
    بهترین حادثه ام حادثه چشم تو بود
    که افق در پی وسعت آن گم می شد...
    به تو می اندیشم...
    به تو که حادثه ای در پس فردای منی...
    به تو که از دیروز ، یافته ای در دل شیدای منی...
    به تو می اندیشم
    مثل اندیشه یک برگ به گل
    مثل پروانه به شمع
    مثل عابد به عبادت
    مثل عاشق به زیارت
    و چه زیباست صدایت
    و چه زیباست صدایی که مرا می خواند...
    و چه زیباست نگاهی که به آن سوی افق دوخته ام...
    و تو را پس از درخشانی آن می نگرم...
    دوستت میدارم
    از همین نقطه خاکی تا عرش ....
    شبی از پشت یک تنهایی غمناک و بارانی

    تو را با لهجه گلهای نبلوفر صدا کردم

    تمام شب برای با طراوت بودن باغ قشنگ ارزوهایت دعا کردم

    پس از یک جستجوی نقره ای در کوچه های ابی احساس

    تو را از بین گلهایی که در تنهاییم رویید با حسرت جدا کردم

    و تو در پاسخ ابی ترین موج تمنای دلم گفتی

    دلم سرگردان و حیران چشمانیست رویایی

    و من تنها برای دیدن ان چشمان

    تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم

    همین بود اخرین حرفت

    و من بعد از عبور تلخ و غمگینت حریم چشم هایم را

    به روی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید وا کردم

    نمیدانم چرا رفتی؟ نمیدانم چرا؟ شاید خطا کردم

    و تو بی انکه فکر غربت چشمان من باشی

    نمیدانم کجا ؟ تا کی ؟برای چه

    ولی رفتی.....

    و بعد رفتنت باران چه معصومانه میبارید
    تو تمام منی و او همه باور تو

    نه به زیبایی چشمان تو ...

    اما زیباست

    نه فریبانه چو رویای تو ...

    اما رویاست

    نه به زیبایی لبخند که بر لب داری ...

    نه

    آبی تماشای تو ...

    اما دریاست

    نه که احساس کنی از تو دل انگیز تر است

    که به چشمان تو سوگند نه ...

    اما غوغاست

    نه شبیه تو که یک معجزه هستی در عشق

    نه شبیه من بارانی و ....

    اما از ماست

    تو تمام منی و او همه باور تو

    در شب شعر نگاهت غزل ....

    اما فرداست

    او همان جذبه آینه و آب است که هست

    نه به زیبایی چشمان تو ...

    اما زیباست
    وقتي کوچيک بوديم دلمون بزرگ بود ولي حالا که بزرگ شديم بيشتر
    دلتنگيم ............کاش کوچيک مي مونديم تا حرفامون رو از نگاهمون بفهمن
    نه حالا که بزرگ شديم و فرياد هم که مي زنيم باز کسي حرفمون رو
    نميفهمه

    سکوت نکن!

    عشق قصه می خواهد!

    شب از ستاره گذشته است!

    شب بی آیین است!

    شب است و باد ببین!

    تو حرف بزن،

    حرف هات تسکین است.....
    امشب می تونی هرآرزویی داری بگی
    امشب یکی هست که صدات رو میشنوه
    یکی که توی خلوت اشکات پا میذاره
    شب آرزوهاست
    همدیگر رو فراموش نکنیم ...
    چقدر این دوست داشتن های بی دلیل
    خوب است
    مثل همین باران بی سوال
    که هی می بارد ...
    علی صالحی

    llı.✿.ıllاشمیم عشقlı.✿.ıllا(مسابقات دوره ای تالار اسلام وقرآن)


    با موضوع :دلنوشته های من با امیرالمومنین

    مهلت ارسال:20 اردیبهشت


  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا