نگارم
دلتنگ که می شوم
بی قرار نر از همیشه ... تو را در خود می کاوم...
به آغوش باران پناه می آورم...
دلم کوچ می کند به مکانی که تو هستی .... تورا درقلبم می یابم...
سکوت می کنم...
با چشمانم تورا می خوانم... با نگاهم تورا می نویسم...
عطر حضورت بر خاطراتم می نشیند...
قاصدکهای معطر نفسهایت را می ستایم...
و مستانه دل به خوشبختی ات می سپارم...
من همین جا، کنار بوسه های بیکران باران برگونه های زمین منتظرت می مانم...
نیک بختی ات را دربر بگیر و بازگردد...
من چشم در راهم...