mahdis.
پسندها
1,960

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره



  • پس از اَفرینش اَدم خدا گفت به او: نازنینم اَدم....

    با تو رازی دارم !..

    اندکی پیشتر اَی ..

    اَدم اَرام و نجیب ، اَمد پیش !!.

    ... زیر چشمی به خدا می نگریست !..

    محو لبخند غم آلود خدا ! .. دلش انگار گریست .

    نازنینم اَدم!!. قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید !!!..

    یاد من باش ... که بس تنهایم !!.

    بغض آدم ترکید ، .. گونه هایش لرزید !!

    به خدا گفت :

    من به اندازه ی ....

    من به اندازه ی گلهای بهشت .....نه ...

    به اندازه عرش ..نه ....نه

    من به اندازه ی تنهاییت ، ای هستی من ، .. دوستدارت هستم !!

    اَدم ،.. کوله اش را بر داشت

    خسته و سخت قدم بر می داشت !...

    راهی ظلمت پر شور زمین ..

    طفلکی بنده غمگین اَدم!..

    در میان لحظه ی جانکاه ، هبوط ...

    زیر لبهای خدا باز شنید ،...

    نازنینم اَدم !... نه به اندازه ی تنهایی من ...

    نه به اندازه ی عرش... نه به اندازه ی گلهای بهشت !...

    که به اندازه یک دانه گندم ، تو فقط یادم باش !!!

    نازنینم اَدم .... نبری از یادم ...
    بلبل آهسته به گل گفت شبی
    که مرا از تو تمنائی هست
    من به پیوند تو یک رای شدم
    گر ترا نیز چنین رائی هست
    گفت فردا به گلستان باز آی
    تا ببینی چه تماشائی هست
    گر که منظور تو زیبائی ماست
    هر طرف چهرهٔ زیبائی هست
    پا بهرجا که نهی برگ گلی است
    همه جا شاهد رعنائی هست
    باغبانان همگی بیدارند
    چمن و جوی مصفائی هست
    قدح از لاله بگیرد نرگس
    همه جا ساغر و صهبائی هست
    نه ز مرغان چمن گمشده‌ایست
    نه ز زاغ و زغن آوائی هست
    نه ز گلچین حوادث خبری است
    نه به گلشن اثر پائی هست
    هیچکس را سر بدخوئی نیست
    همه را میل مدارائی هست
    گفت رازی که نهان است ببین
    اگرت دیده ی بینائی هست
    هم از امروز سخن باید گفت
    که خبر داشت که فردائی هست

    " پروین اعتصامی "
    به به .سلام علیکم.پارسال دوست امسال اشنا.کجاهایی؟دایی بی معرفت نشی صلوات.
    ادامه...
    گفت که شیخی و سری پیش رو و راهبری
    شیخ نیم پیش نیم امر تو را بنده شدم
    گفت که با بال و پری من پر و بالت ندهم
    در هوس بال و پرش بی‌پر و پرکنده شدم
    گفت مرا دولت نو راه مرو رنجه مشو
    زانک من از لطف و کرم سوی تو آینده شدم
    گفت مرا عشق کهن از بر ما نقل مکن
    گفتم آری نکنم ساکن و باشنده شدم
    چشمه خورشید تویی سایه گه بید منم
    چونک زدی بر سر من پست و گدازنده شدم
    تابش جان یافت دلم وا شد و بشکافت دلم
    اطلس نو بافت دلم دشمن این ژنده شدم
    صورت جان وقت سحر لاف همی‌زد ز بطر
    بنده و خربنده بدم شاه و خداونده شدم
    شکر کند کاغذ تو از شکر بی‌حد تو
    کآمد او در بر من با وی ماننده شدم
    شکر کند خاک دژم از فلک و چرخ به خم
    کز نظر وگردش او نورپذیرنده شدم
    شکر کند چرخ فلک از ملک و ملک و ملک
    کز کرم و بخشش او روشن بخشنده شدم
    شکر کند عارف حق کز همه بردیم سبق
    بر زبر هفت طبق اختر رخشنده شدم
    زهره بدم ماه شدم چرخ دو صد تاه شدم
    یوسف بودم ز کنون یوسف زاینده شدم
    از توام ای شهره قمر در من و در خود بنگر
    کز اثر خنده تو گلشن خندنده شدم
    باش چو شطرنج روان خامش و خود جمله زبان
    کز رخ آن شاه جهان فرخ و فرخنده شدم
    مولانا
    مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم
    دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
    دیده سیر است مرا جان دلیر است مرا
    زهره شیر است مرا زهره تابنده شدم
    گفت که دیوانه نه‌ای لایق این خانه نه‌ای
    رفتم دیوانه شدم سلسله بندنده شدم
    گفت که سرمست نه‌ای رو که از این دست نه‌ای
    رفتم و سرمست شدم وز طرب آکنده شدم
    گفت که تو کشته نه‌ای در طرب آغشته نه‌ای
    پیش رخ زنده کنش کشته و افکنده شدم
    گفت که تو زیرککی مست خیالی و شکی
    گول شدم هول شدم وز همه برکنده شدم
    گفت که تو شمع شدی قبله این جمع شدی
    جمع نیم شمع نیم دود پراکنده شدم
    باشه گلم، حتما
    فقط بگو چه سبکی دوس داری؟
    و عاشقانه باشه یا عارفانه؟
    سلام گلم... مرسی تو خوبی؟
    نه، هر کسی با حرف آخر شعر قبلی یه بیت شعر میگه
    احوالتم بد نیس ، میگذره
    شما خوبی ؟
    13 خوب بود خدا رو شکر هوا عالی بود
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا