-
عشق من
ایستگاه ابدی ارامش من اغوش توست ........
مامن گاه دل من اغوش توست ....
تکیه گاه من شانه های مردانه ی توست .....
نگاه تو تسکین همه ی غم ها و ارامش بخش همه ی دلتنگی هاست ....
صدای تو ترنم باران احساس محبت عشق لایزال بر تمام بی قراری های گاه بی گاه من است ....
بوسه هایت ........پیجکی از نوازش نسیم امواج صداقت دریاست .....
من هر روز زندگی ام را با خوشید نگاه تو و با بوسه های مواج تو د مامن گاهی از جنس ارامش از نو متولد میشوم ...
من در اغوش تو هر روزم را حیات میابم ...
دوستت دارم عشق من
از من نپرس چقدر دوستت دارم
اینجا در قلب من حد و مرزی برای حضور تو نیست.
به من نگو که چگونه بی تو زیستن را تمرین کنم!!!
مگر ماهی بیرون از آب میتواند نفس بکشد؟
مگر می شود هوا را از زندگیم برداری و من زنده بمانم؟
بگو معنی تمرین چیست ؟
بریدن از چه چیز را تمرین کنم ؟
بریدن از خودم را ؟
مگر همیشه نگفتم که تو هم پاره ای از تن منی ...
از من نپرس که اشکهایم را برای چه به پروانه ها هدیه می دهم؟
همه می دانند که دوری تو روحم را می آزارد!!!
تو خود پروانه ها را به من سپردی که میهمان لحظه های بی کسی ام باشند.
نگاهتت را از چشمم برندار مرا از من نگیر ..
عشق من
نفسم
چه مجنون وار این دل به تو وابسته گشت و چشمانت بهانه این دل برای یک زندگی عاشقانه شد....
رسم بر همین است که دو دل رهسپار دیار افرینش حریم دو عاشق شوند ....
نغمه ای از درخشش ایمان و بی قراری های وسعت نگاه دو عاشق بر هر زمان نشانه است ....
و این همان نشانه ای ازعاشقی دو دل در نگاه صداقت زیبایی روزهای زندگی در وصل دیدار تو برمن است ...
من شکفتن گلها را بر این عشق ایمان دارم ....
مهربانی سرچشمه ی عاشقان را باور دارم ....
طنین نغمه ی عشقت بر این من عاشق را باور دارم ......
قلبم را جایگاه تو برگزیده ام ...
دوستت دارم
زندگی من ...مانی من ...
عشق من
میدونی همه ی زندگی منی .....
میدونی جان من به نفسهای تو بسته است ....
میدونی تمام شب به شوق دیدار تو پلک هایم را بر روی هم میذارم که چهره ی تو بینم ....
میدونی که وجودم از وجود تو گرفته شده ........
من هیچ چیز را بدون تو نمیخواهم چون همه ی دنیای من توئی ...
عشق من ....
من با نخستین نگاه تو اغاز شدم
زندگی من ...
کاش....
کاش دنیا همانند ساعت بود
و من و تو عقربه های آن
تا در هر ساعت یکبار در آغوش هم می زیستیم........
از من نپرس چقدر دوستت دارم
اینجا در قلب من حد و مرزی برای حضور تو نیست.
به من نگو که چگونه بی تو زیستن را تمرین کنم!!!
مگر ماهی بیرون از آب میتواند نفس بکشد؟
مگر می شود هوا را از زندگیم برداری و من زنده بمانم؟
بگو معنی تمرین چیست ؟
بریدن از چه چیز را تمرین کنم ؟
بریدن از خودم را ؟
مگر همیشه نگفتم که تو هم پاره ای از تن منی ...
از من نپرس که اشکهایم را برای چه به پروانه ها هدیه می دهم؟
همه می دانند که دوری تو روحم را می آزارد!!!
تو خود پروانه ها را به من سپردی که میهمان لحظه های بی کسی ام باشند.
نگاهتت را از چشمم برندار مرا از من نگیر .. -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...
