خدایا
در رهت از من هزار بار سجود
شور دانش به عشق پاک کشید
رفت بی تو هزار سال به باد
می¬چکد نور در هوای غروب
می¬شود چون یکی به پایان رفت
با تو از هیچکس ندارم باک
بر من از تو هزار بار سلام
شادی من تو را چه خوب سرود
در کویر دلم هزاران رود
می وزد همچنان از آنجا دود
چشمها در سکوت ناب غنود
همه آنچه بود و نبود
بی تو اما چه سود چه سود
در رهت از من هزار بار سجود