sevda66
پسندها
2,500

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • :D فهمیدم کیو بیدار کنم وخواب را بر او کوفت کنم :w07:
    سودا دلم هوس خل بازی کرده :w07:
    دلم میخواد خوابو کوفت یکی بکنم..
    فقط نیمیدونم کیو انتخاب کنم :(
    آجیم فوشم میده :D
    فقط دوتا فوشش دادم..
    آره گوشیم خرابه نشد عسک بگیرم :|
    گوشیو دادم تعمیر :)
    این یکمی با خود درگیره...
    بعدا بیشتر جوبران میکنم و شکلک بوس
    آخرشو تونسم بوخونم :D
    سودا گوشی پیامتو نخونده همش مربع بود جز آخرش :D
    ئه الان دیدم :|
    هاع!
    خاموش شده :|
    الان وشن میکنم عزیزم
    خاخور جان......! اون که دو برابر من سنشه! :razz: البته با این پا فعلا نمیشه! :cry:
    باوشه :)
    خو نباید یادت میرفت
    خوبه حالا من یه تک زدم تو ک همون تکم نمیزنی :razz:
    تک زدم حوصبله نداشتم پیام بدم بگم به یادتم :cool:
    خوبم
    خدائیش قدر داوران رو باید بیشتر بدونیم با این همه دقت و تلاش !!:D
    داستانی خواندنی ... پیرمرد مغرور و همسر جوان و باردارش ...


    مرد ۸۰ ساله میره پیش دکترش برای چک آپ. دکتر ازش در مورد وضعیت فعلیش می پرسه و پیرمرد با غرور جواب میده:
    هیچوقت به این خوبی نبودم. تازگیا با یه دختر ۲۵ ساله ازدواج کردم و حالا باردار شده و کم کم داره موقع زایمانش میرسه. نظرت چیه دکتر؟...

    دکتر چند لحظه فکر میکنه و میگه: خب… بذار یه داستان برات تعریف کنم. من یه نفر رو می شناسم که شکارچی ماهریه. اون هیچوقت تابستونا رو برای شکار کردن از دست نمیده.
    یه روز که می خواسته بره شکار از بس عجله داشته اشتباهی چترش رو به جای تفنگش بر میداره و میره توی جنگل.. همینطور که میرفته جلو یهو از پشت درختها یه پلنگ وحشی ظاهر میشه و میاد به طرفش.
    شکارچی چتر رو می گیره به طرف پلنگ و نشونه می گیره و ….. بنگ! پلنگ کشته میشه و میفته روی زمین!
    پیرمرد با حیرت میگه: این امکان نداره! حتما' یه نفر دیگه پلنگ رو با تیر زده !!!


    "دکتر یه لبخند میزنه و میگه: دقیقا' منظور منم همین بود !!!! " ....
    سودی چشمام درد گرفت.با اجازت برم لالا.شبت خوش عزیزم
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا