الهه20
پسندها
1,607

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • ای ستاره ای ستاره غریب
    از بشر مگوی و از زمین مپرس
    زیر نعره گلوله های آتشین
    از صفای گونه های آتشین مپرس
    زیر سیلی شکنجه های دردناک
    از زوال چهره های نازنین مپرس
    پیش چشم کودکان بی پناه
    از نگاه مادران شرمگین مپرس
    در جهنمی که از جهان جداست
    در جهنمی که پیش دیده خداست
    از لهیب کوره ها و کوه نعش ها
    از غریو زنده ها میان شعله ها
    بیش از این مپرس
    بیش از این مپرس

    ای ستاره ای ستاره غریب
    ما اگر ز خاطر خدا نرفته ایم
    پس چرا به داد ما نمیرسد؟
    ما صدای گریه مان به آسمان رسید
    از خدا چرا صدا نمیرسد؟
    بگذریم ازین ترانه های درد
    بگذریم ازین فسانه های تلخ
    بگذر از من ای ستاره
    شب گذشت
    قصه سیاه مردم زمین
    بسته راه خواب ناز تو
    میگریزد از فغان سرد من
    گوش از ترانه بی نیاز تو
    ای که دست من به دامنت نمی رسد
    اشک من به دامن تو میچکد
    با نسیم دلکش سحر
    چشم خسته تو بسته میشود
    بی تو در حصار این شب سیاه
    عقده های گریه شبانه ام
    بر گلو شکسته میشود
    شب به خیر! ....
    فریدون مشیری
    کدوم شاعر ، کدوم عاشق ، کدوم مرذ

    تو رو دید و به یاد من نیفتاد

    به یاد هق هق بی وقفه ی من

    توی آغوش معصومانه ی باد

    تو اسمت معنی ایثار آبه

    برای خاک داغ خستگی ها

    تو معنای پناه آخرینی

    واسه این زخمی دلبستگی ها

    نجیب و با شکوه و حیرت آور

    تو خاتون تمام قصه هایی

    تو بانوی ترانه هامی اما

    مثل شکستن من بی صدایی

    تو باور می کنی اندوه ماه رو

    تو می فهمی سکوت بیشه ها رو

    هجوم تند رگبار تگرگی

    که می شناسی غرور شیشه ها رو

    تو معصومی مثل تنهایی من

    شریک غصه های شبنم و نور

    تو تنهایی مثل معصومی من

    رفیق قله های پاک و مغرور

    ببین ، من آخرین برگ درختم

    درخت زخمی از تیغ زمستون

    منو راحت کن از تنهایی من

    منو پاکیزه کن با غسل بارون

    تو تنها حادثه ، تنها امیدی

    برای قلب من ، این قلب مسموم

    ردای روشن آمرزشی تو

    برای این تن محکوم محکوم

    نجیب و با شکوه و حیرت آور

    تو خاتون تمام قصه هایی

    تو بانوی ترانه هامی ، اما

    مثل شکستن من بی صدایی
    صدای تو،بیداری ریشه،

    آواز سبز برگه!

    صدای تو،پر وسوسه

    مثل شب خونی تگرگه!

    صدای تو آهنگ شکستن،بغض یه دنیا حرفه!

    تصویری از آواز صریح قندیل نور و برفه!


    هیشکی مثل تو نبود،

    هیشکی مثل تو منو باور نکرد

    هیشکی با من مثل تو،

    توی نقب شب من سفر نکرد

    هیشکی مثل تو نبود

    ساده مثل بوی پاک اطلسی

    یا بلوغ یه صدا

    میون دغدغه ی دلواپسی



    تو غرورت مثل کوه،

    مهربونیت مثل بارون، مثل آب

    مثل یه جزیره،دور

    مثل یه دریا،پر از وحشت خواب



    هیشکی مثل تو نرفت

    هیشکی مثل تونموند

    شعرهای تنها ییمو

    هیشکی مثل تو نخوند


    همه حرفام مال تو

    همه شعرهام مال تو

    دنیای من شعر مه

    همه دنیام مال تو

    هیچکی مثل تو نبود


    ایرج جنتی عطایی
    حوالی باران، قدم زدن در هوایت را دوست دارم. باران می بارد و در فکرم دنیا خلاصه می شود زیر چتر تو. این خیابان اگر حسادت نکند تا بیایی تنهایی ام

    را با تو رنگ می کنم. درد هایت را سفید می کشم دلتنگی هایت را خاکستری. تناقض هایم را رنگ می کنم کمی تیره میان دلم. تا نبینی پشت این چهره

    ی آبی چه طوفانی می گذرد. سرخی چشم هایم به نیلی نگاهت، در داستان من و توست اما چه رنگین کمانی شود آخر. من این جا با دست هایی

    خالی، آسمان با دلی پر اما تو نباشی آخر این همه دلتنگی را چه کسی گردن می گیرد؟
    هر روز عطر رویا هایم فضای اتاق را پر می کند و من بی خیال بودن شان گوشه ای می نشینم و به فکری عمیق فرو می روم. باید نادیده بگیرم شان.

    راستش آنقدر به بودن شان وابسته شده ام که می ترسم بیایی و دیگر رویا نداشته باشم. بگذار خواهشی بکنم: لطفاً نیا. لطفاً از همان فاصله ی نه

    چندان نزدیک، دستی تکان بده و برو. مطمئن باش من معنی دست تکان دادن را خوب می فهمم پس تا هنوز رویا هایم با گرمای خاطره آشنا نشده اند و

    هنوز نمی دانند شنیدن حرف هایت، آن هم از این فاصله چه لذتی دارد لطفاً دستی تکان بده و برو. من همین که سلام هایم به گوشت برسد راضی ام.
    باز هم مثل همیشه از راه می رسی و می گویی دوستم داری. کنار پنجره می ایستی، چای می نوشی و به باغچه و گل هایش خیره می شوی. در

    کنار این همه سکوت گاهی هم با من حرف می زنی از چیز هایی که دوست داری. از چیز هایی که فکر می کنی دوست دارم از کوه، دریا، باران. و من

    می خندم و به دنبال خودم می گردم در تلخی چای و شیرینی قند. پشت غرور برگ های شمعدانی و روی دست بلند ساقه های پیچک و در نگاه های

    گس درخت خرمالو و در حرف هایت. هر روز می گویی دوستم داری. و من هر روز از خود می پرسم که چگونه می شود ....... در دنیای

    بزرگت جایی کوچک هم برای دیدن من باقی مانده باشد. ......
    بیا با هم این سال را به فصل ها، به ماه ها، به هفته ها و روز ها تقسیم کنیم. به چهار فصلی که پر بود از آفتاب و ابر و باران و برگ. و ما همدیگر را

    ندیدیم. به ماه هایی که هر دوازده تایش برای تو به معنی کار های ضروری و قرارداد های کاری بود. و ما همدیگر را ندیدیم. به هفته ها و روز هایی که

    حتی شصت دقیقه از آن هم سهم من از دیدار تو نشد. دیگر کم آورده ام پیش تمام بهانه های دنیا برای دیدارت. بیا و سهمت را بردار از این همه بهانه.

    وقتی که می گویم سرم درد می کند، نگو سرما خورده ای، بهتر است استراحت کنی. وقتی می گویم بی حوصله ام، نگو زمستان است دیگر. من از کم

    بودن مناسبت ها در تقویم بیزارم. من سرم درد نمی کند. من سرما نخورده ام. زمستان بی حوصله ام نمی کند. کادو های رنگی پستی برای مناسبت ها

    را دوست ندارم. من دلتنگم. برای یک بار هم که شده بی مناسبت، بی بهانه، سرزده به دیدارم بیا و بگو دلم برایت تنگ شده است.
    فداااااااااااااااااااات بشم قشنگممم
    اومدم شب بخیر بگم نیستی عشقمممممممممم

    خیییییییییییلی دوست دارماو خییییییلییی...
    امیدوارم هرجای این سرزمین هستی خدای مهربون پشت و پناهت باشه الهه ی نااازممم
    مرسی منم بخاطر تمام محبتاتون ازتون تشکر میکنم. شبتون خوش:gol::gol:
    راستی عخشمم من مسئول تدارکات بودم تو جشن ازدواج دانشجویی
    سر و گوش چی؟!!:biggrin:
    همچین دانشجوی فعالی بودم من اصن یه وضی
    من دارم خونه میتکونم هی میام میرم ببخشمی
    واااااااااااااااااای عزیزمممممممممممممم
    حیف کاش پسر بودیاو:biggrin: منم میشدم ستارت
    ببین اونجا خانوم افتادم چهرم یکم شیطون میزنه:smile:
    تو هم خییییییییلی مااااهییییی
    این عکس منم برا دو سال پیشه تو دانشگاه جشن ازدواج دانشجویی بود...

    واقعنی چهرم خانوم میزنه؟؟:biggrin:
    قربونت برم قشنگممم

    چهرت خییییییییییلی مهربونه مثله خودت...
    منکه گفتم عاشقتممم
    ممنون عسیسم!!
    من دلم خیلی واسه غذاهای مامانم تنگ شده!!:(
    خوش به حال شما
    عشق یعنی پاک ماندن در فساد
    آب ماندن در دمـــــــــــــای انجماد
    عشق پرتاب گلی از سوی دوست
    هر کجا باشم دلم همــــراه اوست
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا