mani24
پسندها
36,493

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • تو خوابیده ای آرام
    و من پشت پلک تو
    آنقدر می بارم تا پنجره را باز کنی ..
    دستهات را زیر باران بگیری و بخندی ...
    نگران درهای بسته نیستم
    باز می شوند همه شان
    نگران توام
    که کدام طرف آستانه می ایستی!
    به ساعت من
    تو
    تمام قرارها را نیامده ‏ای،
    کدام نصف‏ النهار را از قلم انداخته‏ ام...
    قرار روزهای بی قراری‌ام!
    کجای آسمان ببینمت؟
    من از جست و جوی زمین خسته‏ ام...
    ​عشق من

    دستانت ......گرمی خورشید را دارد ...

    چشمانت ....پاکی اسمان را ...

    بزرگی قلبت به اندازه دنیا ...

    سینه های مردانه ات که مرا تکیه گاهی محکم است ...

    مرا ......

    چه موهبت بزرگیست که تو را دارم ...

    شاهزاده ی من ...
















    اری


    برای تو مینویسم زندگی من ........

    برای تو ئی که هر لحظه ام پراز وجود توست .....و با یاد تو میگذرد ....

    دستانت را لمس می کنم .........

    صورتت را نوازش می کنم .....

    تو را در اغوش می گیرم .....

    برایت از دلم میگویم .....

    از حرف هایی میگویم که قاصدک هایی از عشق را به همراه دارند .......

    نگارم!

    می نویسم از چشمان زیبایت ازنگاه پر از عشقت


    با صداقت می نویسم


    و با یکدلی می نویسم که با تو


    تا اخرین لحظه خواهم ماند


    با چشمان خیس می نویسم


    که خیلی مهرت در دلم نشسته و با بغض می نویسم


    می نویسم از ان حرفهای شیرینت


    و ان لحظه ی رویایی که من و تو در ان اشنا شدیم


    و شیفته ی قلب های سرخ هم شدیم


    ان چه که می نویسم حرف دل است و بس


    حرف دل عاشق و بی قرار من


    می نویسم و فریاد می زنم


    دوستت دارم















    زندگی من ..

    دل به دل میگوید که دلدار کیست ...که صندوقچه ی اسرار خاطرات چیست ...

    دلم غوغای عشق است و بس ..

    مگر عاشقی کار دلدار نیست ؟

    پس چرا تورادراین محفل رویایی زمزمه یار نیست ؟

    من مملوء از هر چه احساس دلواپسی ..تو را میجویم وانتظارم را پایانی نیست ..

    کجایی یار من ؟...که من از احساس تو در قلبم سرشارم و بس ...

    مرا شمیم بی قراری جوشان است و بس ...

    توئی تکیه گاه من ..

    مرا حبس کن در اغوشت ...که تو را زندانی از ابدیت ترانه ی ارامش است ...

    میخواهم ساکن شوم دنیا را

    دنیای من اغوش توست ..

    ساکن شوم کوچه های عشق را

    که همان قلب توست ...

    میخواهم بشنوم نغمه های روز های زندگی در سایه ی عشق را ...

    که همان ترنم صدای توست ..

    میخواهم .. عطر نفسهایت را در نوای کوچه باغ عشق ساکن نشینم ...

    که همان نفس کشیدن ازبازدم نفسهای توست ..

    مرا همراهی از دل باش ..مرا همراه روزهای وصال درمیعادگاهمان در اغوش یکدیگر باش ...

    دوستت دارم

    شاهزاده ی من ...

    عشق من


    در کوچه ها .....

    ترنم اسمان نواخته میشود ...

    باران میبارد ...

    بوسه های عشق بر جای پای عاشقان نواخته میشود ...

    تو مرا میبینی .....در خودت ...

    دستم را میگیری ...

    و مرا به اسمان دلت رهسپار میکنی ......جانم را به جانت پایپند میکنی ...

    فصل نگاهمان را .....چه عاشقانه تماشا میکنیم ....

    باران . ...شاهد پیمان قلبمان ...

    مینوازد و ثبت میکند ..

    بوسه ها را ...

    نوازش ها را ..

    خاطرات را در هم اغوشیمان ....

    شاهزاده ی من ...

    مهربان من

    آمدم تا عاشقانه در کنار تو بمانم

    تا برای تو بمیرم

    مهربان من !

    آمدم ای نازنینم تا به جبران گذشته

    سر ز پایت بر نگیرم

    همزبان من !

    آمدم تا آن که باشم تکیه گاه خستگی هات

    ای گل نیلوفر من !

    تا سحرگاهان بپیچد عطر گرم بازوانت در حریم بستر من

    مهربان من !

    بر دو چشم من نگا کن

    تو منو از من جدا کن

    با محبت آشنا کن

    ترک آن افسانه ها کن

    مهربانی را صدا کن

    این تو و من را رها کن

    نازنینم

    تو منو از نو بنا کن !
    تو برایم آوای بارانی!
    گیرم بعد از آن باران هم آمد ...
    حسرت این همه سال بی بارانی هم سراب شد
    تو هم در باران بازو در بازوی من پرواز کردی
    چتر هم نداشتیم
    خیس هم شدیم
    مشت هایمان را هم از باران پر کردیم و مستانه سر کشیدیم
    همدیگر را هم به دانه های باران قسم دادیم که یکدیگر را فراموش نکنیم
    مدام هم حرف هم را قطع کردیم که زودتر بگوییم "دوستت دارم "

    نوشته هایم بدون تو و باران و سکوت و عطر مریم
    دیگر رنگی ندارد !
    دارد ؟ ...
    من نگران دلهایمان هستم !!!

    امشب

    از ان شبهاییست .......که دل بیتاب است ........عشق ..اواز خوان کوچه های مهتاب است .......

    امشب .......از ان شبهاییست که خاطزاتم را دوباره از نو مینویسم .....

    از شبهایی که نگاهت دوباره در سرنوشتم مینویسم ......

    من خاطراتم را هر ثانیه در خود دوباره تکرار کنان زندگی میکنم ............

    چه شبیست امشب .........من با تو همه عالم را به خواب میکنم ...............

    سکوت میکنم ..........در رویایم تو را تصور میکنم ......

    در رویایی عاشقانه .........تن به تن...... .لب به لب .....تو را نوازش میکنم ......

    اههههههههه ........حرارتت مرا زندگیست .......

    نسیمی که مرا از انسوی دریا میخواند ......

    نفست مرا نسیمی از زمستان سرد به اغوش گرم تابستانیت میخواند .....

    اوووومممم ........نگاهت مرا بهاری از گل های ارغوانی عاشق است ......

    مرا بخوان ......

    به مانندخورشید که روز را ........به مانند ماه که شب را .....

    مرا بخوان ..

    به مانند دل که بی قرار توست ...

    زندگی من ...







    دلم تنگ است

    نغمه ای ازحدیث دلتنگیم را باز گو میکنم ..دغدغه نگاه پر از خواهشم برای بازگشت تو ...

    دلم تنگ است ..

    بر من ببار ...ببار از تفسیر سکوت عشقت که مرا مجنون خود کرده است ..

    اینجا منم و یک عالمه خاطره ....خاطرات دستان تو ....نگاه تو ....چه بی تاب مرا صدا میکند .

    بی تو چه کنم ...چه کنم با این همه خاطره که در قلب من است ..

    .انتظار ...برای بازگشت تو .......مرا زبانزد خاص عاشقان کرده است ...

    این فاصله هیچ گاه نتوانست یادت را از من بگیر ...یاد توئی که عشق همیشگی ام هستی ....

    پر از حسزتم ....پر از حسرت داشتن حرارت اغوش تو ...

    به من برگردون نگاهت را ...که سخت دلتنگم ....سخت دلتنگم ...

    به من بگو چه کنم در حسرت حتی یک لحظه ترنم صدای تو ...

    پر از بارانم ..پر از باران کلام عشق ..

    باران نگاهم در نهان وجودم ...تو را میخواند ....دستان تو را ...

    نگاه انتظار دلم برای داشتن دوباره اغوشت را بازگشتی به شهر عشق باش ....که من سخت دلتنگم ...

    زندگی من ...


    من ....دختر دریا ........

    دختری از صدای احساسم .....

    دختری از اب و باد و تمام احساسم ....

    زاده ی نگاه بارانم .....از عشق همه ترنم صدای دریا را میدانم .....

    من دختری هستم از جنس لیلی ....

    عاشق به دل همیشه عاشق مجنونم .....

    به امواج دل مهتاب .....به اسمان همیشه تو را مجنونم ....تورا میجویم ........

    به غیر از ندارم معشوقه ای ......که توئی همه ی حیات قلب محزونم .....

    به قطره قطره این اب دلتنگی ستانم .......که توئی عشق این قلب مجنونم .....

    من تو را عاشقم پسر همچو من زاده ی دریا .......

    منم لیلی تو ....پسر دریا ....

    من عاشقم به تو زیبای درونم .......

    عاشقم برتو .....

    زندگی من ...


    عشق من

    بی همنفس نخواهم بود

    نفس دارم ز نفسهایت

    بی عشق نخواهم بود

    عاشقم بر عشقت ...

    بی تو نخواهم زیست

    زنده ام با یادت

    با بوسه هایت خواهم زیست ....

    هیچ فاصله ای میانمان نیست ...

    من ....

    نفس ...به بازدم نفسهایت زنده ام ...

    نفسم
    نفسم

    عشق من ...

    چقدر بیتابم در این لحظات که نیستی و یادت را به اغوش میکشم ....

    چقدر بیتابم ...

    چقدر بیتابم این لحظات را که دوریت را به رخ عاشقانه های من میکشند ...

    ای کاش ......می امدی و نمیگذاشتی که روزگار فاصله ها برای عشقمان علم کنند ...

    ای کاش بیایی و مرا با خود به سرزمین قلبت به حصار زیبای اغوشت بری ...

    چشمانم خمار و مست از دیدار تو .........تنم گرم از اغوش تو ....

    من تو را میخواهم .....لحظه های با تو بودن را ....

    تو را ...

    عشق من ...


    نرگس

    :heart::gol:


  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا