دســـــت خودت نیسـت
زن که باشـــی
گاهــــی دوســت داری تکـیـه بدهــی...
پــناه بــبری....ضعیــف باشــی...
دســت خودت نیــست...
گهگاه حریصانه بومیکنی دستهایت را...
شایــــد عطــر تـــلخ مــردانه اش
لابهلای انگشتانت باقی مانده باشد...!
دســت خــودت نیـــست
زن که باشــی...
گاهی رهایش میکنی و پشت سرش آب میریزی
و قناعت می کنی به رویای حضورش...
به این امید که او خوشبخت باشد..
دســت خــودت نیــست
زن که باشــی
همه دیـوانگی های عالـم را بلدی!!!