Relampago
ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره
-
نه نهههه همون بردی قبلی رو دوس دارییییم : (
ای جان :دی
اصن بهت نمیادا :دی
ها یه سوالی ذهنِ منو مشغول کرده :|
چرا اینخد مهربون شدی :دی
داداش :| چرا یوهو غیب میشییییی
دیگه خیلی سرت شلوغه...................
من خیلی حساسم که زودجوابمو بدین...........اگه بایکی دیگه هستی بگو......................من برم .........معطلت نشم.............
چه خبراخوبی..........؟؟؟؟؟؟؟؟خیلی خون گرمو مهمون نوازینااااااااااااااااااا
منظورت اینجاس؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟یا....
کارای دانشگاهت تموم شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟//
هوی :|
شوبرار بردی ... بسی علاخمند گشتم بهشان ! ذخیره شونم کردم تاوزه .. مخسی بردوک بزرگ .. کارت درسته
سلام شما دعوتیت به جشن تولد یه فرشته زمینی اجی سارا عزیز(sara 23)
منتظر حضور سبز شما هستیم(شنبه 23 آذرماه)
#64
سرت توهم شلوغه..دیرجواب میدی..............
يک روز صبح بيدار ميشوي
و حس مي‌‌کني
چقدر ر ر ر ر ر دوستش داري
و خدا
از خيلي دور تر ها
دلش براي جاي خالي کسي که ديگر نيست
مي گيرد
من هميشه فکر مي کنم ...
( گـوانـتـانـامــو )
آسمانـــــي آبي تر از روزگار من دارد ..
کاش میدانستی
پشت هر "دوستت دارم"
چقدر دوستت دارم (!)
من نمک پروده ی زخم های از آشنا خورده
آنقدر با خرابی این گریه ساختم
که هر کنج این خانه
از دست دیده ام , دریاست
بعضي روزها
انسان فقط خسته ست
نه تنهاست
نه غمگين
و نه عاشق
فقط خسته ست !!
آنـــکه
بـــي باده کنـــد جــانِ مرا مست
کجـــاست ؟!؟
امروز خاطراتت را سوزاندم
اما بوی خوش هیزمش بیقرارم کرد
بردی داداشی؟
موچکــــرم ...
موچکــــرم ...
او سر سپرده می خواست, من دل سپرده بودم! -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...