آرام بخش لحظه هایم رهایم نکن...
-
الهی و ربی من لی غیرک
حالم خوب است خوب تر از همیشه
وقتی این همه گرم باشی...
دلت،سرت...
خوب که باشی حال من هم خوب است
me
زندگی جاری است
ومن زنده تر از زندگی با هر لبخندت
گاهی گمانم من و تویی نیست
گاهی زیادی عارف مسلک میشوم
و چه زیباست
که میبینمت تا شکر گویمت
بیش از همیشه متکی به توام
بیش از همیشه حمایتم کن...
me
حرفی که نیست
فقط
مهربانی ات فزون باد خدای عزیز من
همیشه دوست داشتنی هایی توی زندگی هست که در هر حالی آرومت میکنه
مثل لبخند عزیزانت
گرمای نگاه مادر
حمایت دستای پدر
...
وقتی کسی را به خودمان وابسته کردیم !
وقتی کسی از صمیم قلبش صادقانه دوستمان دارد
در برابرش مسئولیم ...
در برابر اشکهایش ؛
شکستن غرورش ،
لحظه های شکستنش در تنهایی و لحظه های بی قراریش ....
و اگر یادمان برود !
در جایی دیگر سرنوشت یادمان خواهد آورد ،
و این بار ما خود فراموش خواهیم شد ...
و این قانون زندگیست
شبهایت و روزهایت زیبا باشد
مرسی
شب تو هم زیبا باشد
خدای روزهای سخت وآسان م همراهم باش
تمامت میکنم....
این شروع نشده بی پایان را فقط خدا به خیر کند!
که جز خیر از او نمی رسد...
بی خبریم که زمان را ما به بند کشیدیم
وگرنه
بهار و پاییز
یا حتی زمستان من
به تقویم نمی نگرد
در خلوتی که مهمانش از بیست هم تجاوز نمی کند
برای تو می نویسم
که هنوز واژه دارم برای از تو گفتن
ولی فرصتی نیست برای این دخترک قلم به دست
Click here to view the original image of 700x492px and 98KB.
یه صفحه سفید، به همراه یک قلم
این بار حرف ،حرف نگفته ست
یک حرف تازه
نه از تو ...
هی فکر می کنم
هی با قلم به کاغذ سیخ می زنم
اما
دیگر تمام صفحه ها معتاد نامت اند
انگار این قلم
جز با حضور نام تو فرمان نمی برد
در تمام صفحه های دفتر شعرم
در گوشه های خالی قلبم
در لحظه های تلخ سکوتم و فکرهام
چیزی به جز تو نیست که تکرار می شود
مثل درخت در دل من ریشه کرده ای
میلاد تهرانی
الهی به امید تو
کمی صبر میکنم
لحظاتی را
که هستی ولی حواست به من نیست
نیستی و حواسم به تو هست
باور کن
"عین"، "شین" و "قاف"
جدا از هم که باشند
هیچ خاصیتی ندارند!
اما در کنار هم ، معجزه می آفرینند.
درست مثل من و تو !!!
میلاد تهرانی
دلم که تنگت می شود
بی تو برای تو می نویسم
آرامم که نمی کند
ولی از بی تابی ام می کاهد
به این امید که شاید...
صبر می کنم
باز هم صبر می کنم
me
این که در قلبت جای دارم
خیلی خوب است اما...
همیشه لبخند بزن
چرا که وقتی دلت می گیرد
تا مرز خفگی پیش می روم!
میلاد تهرانی
میدانی خوشحالی حالم
را به حساب چه بگذاری
به حساب این تجربه ام که
تلخیهای زیادی را دیدم
اما هر کدامشان
گذشتند
وجودم را تلخ کردند
اما
باز هم عبور کردند
از نخستین روزی که
تو پا به زمین گذاشتی...
گرم شدنش آغاز شد !
و هنوز هیچ دانشمندی نفهمیده است
که چرا یخ های قطب جنوب
به این سرعت آب می شوند !!؟
میلاد تهرانی -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...
