MEHRNOOSH.D
پسندها
2,144

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • مهرنوووووووووووش بیا همسریابی شوورت پیداشد
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/521380-ღ✿ღیاسین-عکاس-باشی-میشود-خخخخخخخخخღ✿ღ
    روز دانشجو را به تو تبریک نمیگویم
    تورا به این روز تبریک میگویم
    که این روز بی تو ، و بی حس آرمان خواهی
    و " ایمانت به حق طلبی " وجودی بی معناست
    اعتراف میکنم وقتی سوم راهنمایی بودم دبیر هنرمون منو بخاطر اینکه تکالیف بقیه رو هم انجام داهد بودم و تازه 2 ماه بعد از امتحان ترم فهمیده بود منو از کلاس بیرون کرد منم سر این موضوع ازش کینه به دل گرفتم و تصمیم گرفتم هر جور شده تلافی کنم نزیدیکای 4 شنبه سوری بود و منم انواع مخلفاتش رو به قول گفتنی فراهم اورده بودم چون این اقا معلم ما ناراحتیه کلیه داشت مجبور بود هر زنگ تفریح بره دستشویی منم منتظر موندم تا اقا رفتن دستشویی دبیر بد بخت بی خبر از همه جارفت تو دستشویی غافل از نقشه ی شوم منمنم از پشت دستشویی که یه پنجره ی کوچیک داشت یه سیگارت و شکلاتی روشن کردم و انداختم تو دستشویی منفجر شدن همانا بیرون پریدن از دستشویی همانا
    بنده خدا وقتم نکرد دکمه ی شلوارشو ببنده دیدن این صحنه برای 265 بچه ی راهنمایی از هر جکی خنده دارتر بود و شلیک خنده ی بچه ها مدرسه رو میلرزوند تا ناظم اومد ولی منم بین بچه ها بودم و ناظم هرگز نفهمید کار من بود و فک میکردن کار پسرایی که از تو خیابون رد میشدن دبیر گرامی بخاطر کار بنده تا یه هفته تو بیمارستان بستری شد و منم دلم براش سوخت
    رفتم مغازه میگم ببخشید تخمه دارید؟
    میگه کیلویی؟
    گفتم پ... یهو داد زد خفه شو، چیه شما جوونا یادگرفتین میگین پ ن پ!
    گفتم پنیرم میخواستم!
    بدبخت کلی عذر خواهی کرد گفت :پنیر کیلویی بدم؟
    گفتم پ ن پ متری بده!!!
    بعد در رفتم... خخخخخ
    مامان من معلمه دبیرستان دخترونس(خداوکیلی حال میکنید؟؟؟خداچه نعمتی بهم داده؟)منم پیش دانشگاهیم.اونروز فکرخبیثانه زدبه سرم چهارشنبه ساعت2:15ماشین ازتوپارکینگ درآوردم بیرون رفتم دنبال مامان جلومدرسه وقتی رسیدم دیدم تک تک دارن تعطیل میشن قشنگ ماشین بردم جلوی درمنتظربودم که مامی من بیادحالاشیشه رودادم پایین وچنان باپرشیاژست گرفته بودم خودم خندم گرفت همه ی دختراهم داشتن منونگاه میکردن فکرمیکردن دنبال مخاطب خاصمم که یدفه مامانم ازدوردیدم یکم اومدجلودادزدم ماااااااااامااااااااان...یک آن کل دخترابرگشتن منونگاه کردن ومامانم که معلمشونه آخه اولین باربودمیدیدنم.خلاصه بین اون همه جمعیت یکی ازشاگردای شلوغ مامانم دادزدخانم مولایی عروس نمی خواید؟؟؟؟؟؟؟
    دختراداشتن میترکیدن
    عاغا این چ و ع ض ی؟گستاخی تا چ حد؟ دیگه شورشو درآوردن این دهه هشتادیا 0_0
    داداشم با گستاخی تمام زل زده تو چشام میگه: شاگرد اول شدم ^_^
    منم ی دونه زدم تو سرش ^_^
    بحث آبروی خانوادگی در میونه!!!تا الان همچین چیزی تو خاندان ما سابقه نداشته:-o نمیدونم این به کی رفته کصافطط...
    اصن پسری ک هر روز جلو دفتر نباشه مایه ننگه...o_O
    جون تو...^_^
    عاقا ما دیشب مهمونی بودیم
    این دیس ته دیگ اولین نفر به من رسید^_^
    اصن اشک تو چشام جمع شد
    منو این همه خوشبختی محال بود واقعا ^_^
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا