و من نميخوام اون ناراحت بشه
ميدونم دليل مخالفت بابام غير منطقيه چون اگه منطق سرش ميشد تو زندگيه خودش به كار ميبرد و من تاحالا اينو ازش نديدم
واسه همين ميگم
قبلا مخالف بود قبل از عقدمون چادر سر كنم ميترسيد واسم خواستگار پيدا شه
اما وقتي گفتم ميخوام واسه هميشه سر نم گفت خوبه هرجور كه دوس داري و خوشت مياد
اميدش كمتر شده چون باباش از بابام ناراحته و گفته نميشه با بابام فاميله جديد شد
اما من اميدوارم چون از خدا خواستم دلشونو به هم بزديك كنه
هنوز عمل نشده چون عفونت داخلي داره
داره دوا درمون ميشه تو بيمارستان مامان
خوب كه شد ميبرنش عمل
ديشب رفتيم پيشش خيلي خوشحال شد منم چادر سر كرده بودم
گفت حالم خوبه خوشحال شدم
اميدوارم بازم پيشنهاد خواستگاري بده