MEHRNOOSH.D
پسندها
2,144

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • کسی ان نبووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    اینا رو داداش میلاد گذاشته بود برام
    عالی ان گفتم تو ام یه بار بخونی من که خیلی خیلی خوشم اومد:)
    دیشب با چند تا از دوستای هم دهی رفته بودیم شهر بازی سوته دلان دهکده!
    تو شهر بازی یهو یه دختر کوچولو خوشگل اومد گفت : آقا…آقا..تو رو خدا یه لواشک ازم بخر!!
    نگاش کردم …چشماشو دوس داشتم…دوباره گفت آقا...اگه ۴ تا بخری تخفیف هم بهت میدم…
    بهش گفتم اسمت چیه…؟
    فاطمه…
    بخر دیگه…!
    کلاس چندمی فاطمه…؟
    میرم چهارم…اگه نمی خری برم..
    می خرم ازت صبر کن دوستامم بیان همشو ازت میخریم مامان و بابات کجان فاطمه؟؟
    بابام مرده…مامانمم مریضه…من و داداشم لواشک می فروشیم.
    دوستام همه رسیدند همه ازش لواشک خریدند خیلی خوشحال شده بود…می خندید…
    از یه طرف دلم سوخت که ما کجاییم و این کجا…از یه طرف هم خوشحال بودم که امشب با دوستام
    تونستیم دلشو شاد کنیم...
    فاطمه میذاری ازت یه عکس بگیرم؟
    باشه فقط ۳ تا باشه اگه ۵۰۰ تومن بدی مقنعمو هم بر میدارم!
    فاطمههههههههههههههههه…
    دیگه این حرف و نزن! خیلی ناراحت شدم ازت .
    سریع کوله پشتیشو برداشت و رفت…
    وقتی داشت می رفت.نگاش می کردم …نه به الانش…نه به ظاهرش …
    به آینده ایی که در انتظار این دختره نگاه میکردم…
    و ما باید فقط نگاه کنیم..فقط نگاه...فقط نگاه...
    امروز پدری دخترش را برای نان فروخت...
    امروز دختر"10"ساله ای مادر شد...
    امروز" دختری" در ماشین شیشه دودی با" پسری" همخواب شد...
    امروز "پدری" خشم بیرون را بر روی "همسرش" خالی کرد...
    امروز" دختری" در التماس "چشمانش" در چهار دیوار "زن" شد...
    امروز" مادری" در مقابل پسر"3"ساله اش با "مردی" همخواب شد...
    امروز "عشق" "دختری با کره" را با "اسکناس سبز" سنجیدن...
    امروز...امروز...امروز...
    دلم برای "امروز" گرفت...
    نمیدانم دنیای شما" کثیف" است یا "چشمان فاحشه" من...؟
    نامه ای که یه دختر کوچولو پتیم پرورشگاهی به اسم زهرا برای خدا نوشته
    سلام خدا جون
    حالت خوبه؟ اسم من زهراست.
    توی یه پرورشگاه زندگی می کنم. من و بقیه بچه های اینجا بابا و مامان نداریم برای همینم این جاییم.
    خاله پریسا بهم گفته مامان و بابام اومدن پیش تو، خدا جون، تو که انقدر مهربونی
    چرا بابا و مامانمو نگه داشتی؟ دوستم فاطمه میگه بابا و مامانامون دیگه نمیان پیشمون
    چون تو اونا رو پیش خودت نگه داشتی، اما همه می گن تو مهربونی و دعای بچه ها رو قبول می کنی.
    خدا جون میشه مامانمو بهم برگردونی، همیشه دلم می خواسته عین بچه های توی خیابون منم
    دست مامانمو بگیرم و با هم بریم بیرون،
    خاله پریسا و ستاره خیلی مهربونن اما من مامانمو می خوام. دلم می خواد نازم کنه، وقتی می خوام
    بخوابم برام قصه بگه، وقتی خوردم زمین بغلم کنه.......
    اینجا ایران...جمهوری اسلامی ایران

    زن:مگه اینجا مدرسه دولتی نیست؟!
    مدیر:اگر دولتی نبود که میگفتم یه ملیون تومن بریز!
    زن:آقا آخه مدارس دولتی نباید شهریه بگیرن...
    مدیر:اینکه شهریه نیست اسمش همیاری!!!
    زن اسمش هر چه که هست.تلویزیون گفته به تمام مدارس بخشنامه شده
    که مدارس دولتی هیچگونه وجهی نمیتونن دریافت کنن.
    مدیر:خوب برو اسم بچت رو تو تلویزیون بنویس!!!اینقدرم وقت من نگیر...
    زن:آقای مدیر من دو تا بچه یتیم دارم آخه از کجا بیارم...؟!؟
    مدیر:خانم محترم زمانی که وارد این مدرسه شدید رو تابلو نوشته بود یتیم خونه یا مدرسه؟!
    آقای مستخدم این خانم به بیرون راهنمایی کن!!!
    زن با چشم های پر اشک منتظر اتوبوس واحد بود.
    اتو مبیل مدل بالایی ترمز کرد و زن سوار شد...
    روزنامه ای که روی صندلی جا مانده بود را برداشت و بهش خیره شد:
    کمیته مبارزه با فقر در جلسه امروز...
    ستاد مبارزه با بی سوادی...
    تیتر درشت بالا صفحه نوشته بود:
    با۲۰۰۰۰۰زن خیابانی چه میکنید؟!!!
    زن باخودکاری که از کیفش در آورد عدد را تصحیح کرد:
    با۲۰۰۰۰۰۱زن خیابانی چه میکنید؟!!
    پس چیکار کنه بیچاره؟
    البته ما که هنوز بدی از شما ندیدیم.
    افرین واقعا تصمیم درستی گرفتن.
    من که میگم همون سب اول خودکشی میکنه:d
    یهو بعد از اینکه سن داداشت را سوال کردم یادم اومد که از سن تو خبر ندارم:d
    خوش به حال زنش:d
    تو و خواهرشوهر بازی:surprised: جک باحالی بود:d
    خوبه پس خدا رو شکر
    پس بهش بگو اون شرخرشو بیاد از اینجا جمع کنه از اینجا خونواده رد میشه واسه بچه ها بدآموزی داره جن دیده میشنا:biggrin:
    یعنی 18 سالته:surprised:
    هنوز اول راهی:d
    قدرشو بدون همچین داداشای کم پیدا میشن.
    گفتم آخه یه همچین شرخری واسه پول کم نمیاد سرغت:biggrin:
    اگه نداری بگو من بدماااا:D
    اره منم همچین داداشی داشتم قربونش میرفتم:d
    یعنی چند سال از تو بزرگتره؟
    خداییش قدرشو بدون. کم پیدا میشن اینجور داداشا:d
    چند سالشه؟
    چقدر تو خودخواهی بیچاره داداشت.
    یعنی تو دختر خونه نشستی پای نت داداشت باید غذا درست کنه.
    چ ادمی هستی تو:surprised:
    دورم از تو


    بي قرار گرماي دلت ...

    مي لرزم اينجا......

    احساس مي شوي ...چون سايه ي خميده بر ديوار

    مي رقصي بر بي تابي من

    و چه نزديک است خاطراتت

    چسپيده به ذهنم

    نقش بي همتاي رخسار تو ...

    دلتنگي ام را مي پوشانم

    با بستري از کلمات

    اما باز

    کسي در دلم

    تو را صدا مي زند
    نوش جونت گوشت بدنت.
    ترسیدی ما هم بیایم بدون تعارف رفتی:d
    تک خوار:d
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا