خبرم کن!!!
هروقت رد پایت رااز این خیابان های لعنتی جمع کردی...!
هروقت بوی تنت را ار این هوای بارانی گرفتی....!
هروقت صدای قدم هایت را ازاین برگ های خزان زده پس گرفتی...
خبرم کن!!
که دلم برای قدم زدن های بدون حسرت زیر باران .....
روی پیاده رو هایی که پر شده از برگ تنگ شده....
هروقت رد پایت رااز این خیابان های لعنتی جمع کردی...!
هروقت بوی تنت را ار این هوای بارانی گرفتی....!
هروقت صدای قدم هایت را ازاین برگ های خزان زده پس گرفتی...
خبرم کن!!
که دلم برای قدم زدن های بدون حسرت زیر باران .....
روی پیاده رو هایی که پر شده از برگ تنگ شده....