mani24
پسندها
36,493

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • رد بوسه ات را بگیر
    به نیمکتی پوسیده می رسی
    که حافظه اش را در باران از دست داده است

    وانمود کن موی تو را
    دیوانگی های باد به شعر من آورده است



    پاییز
    با تمام زیبایی اش
    با تمام رنگهای متنوع و بی نظیرش
    چه راحت
    و چه باغرور
    قافیه را
    به سیاهی چشمان تو
    باخته است ...


    ماه دارد از میان ِ پرده به اتاق َم سَرَک می کشد ... ،

    به گمان َم تا به حال این همه تنهائی ندیده ...
    محرم آمد و ماه عزا شد مه جانبازي خون خدا شد
    جوانمردان عالم را بگوييد دوباره شور عاشورابه پا شد

    [IMG]
    [IMG]
    دوست داشتی یه سر بزن ابی دل عزیزم
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/509734-به-یاد-فرهاد-مقدس?p=6991747#post6991747
    یکی باید باشد که آدم را صدا کند..



    به نام کوچک اش صدا کند..




    یک جوری که حال آدم را خوب کند..




    یک جوری که هیچ کس دیگر بلد نباشد..




    یکی باید آدم را بلد باشد…







    در پاییز هر رفتنی بازگشتنی است...
    اشک آسمان پشت سر هر مسافری روان است
    من ...دختر اسمان.....از جنس گلهای شقایق ......در اغوش مهتابی شب ....یک ستاره ام ...

    چشمانم از سپیدی مهتاب و نگاهم از شرارت اتش ..

    با قلبی از سلوک ستارگان همیشه عاشق ....

    کلبه ای دارم در پس شب ....در محفلی از اشعار مجنون ...

    زندگی ام از روز و شب تهی ..

    .من ...دختری ساکن هفت اسمان ....

    روحی دمیده شده در کالبد وجودم از سرچشمه ی هستی ....

    فرستاده ی دل .....

    قائم مقام دل در فراسوی احساس ....

    من ...از نسل لیلی ...ساکن حریم کلام عشق ........کوچه نشین نغمه های محبت ....

    من ..یک عاشق ..

    من تو را به هم نشینی شبانه شمیم دیار یاران فرا میخوانم... ...

    شاید که مرا گوش فرا دهی انچنان که در من زندگی کرده ای ...

    من ...عاشقم برتو ...ای عشق ...



    مبدانم و دل در گرو لحظه های اغازین عشق میسپارم .....

    شاید که گلهای ارغوانی دشت های وجودت اواز وصال سردهند ...

    شکوه بی دریغ چشمه های روشن وجودت از نگاه عشق .......مرا در عاشقی بی نظیر فرا خوانده است ...

    کنون گرم هم اغوشی با توام و این بر همه چیز برتر سکونت بخشیده است ....

    مرا در اغوش تو زندگیست .....

    دنیا شاهد تولد عشق در اغوش من و توست .....

    زندگی من



    در صفحه اطلاعات شخصی ام ، جایی که فقط کسانی که دوستم دارند یا دوستشان دارم یا دست کم رابطه ای دوستانه با من داشته اند ، از همان اولین خط بعد از سلام و احوال پرسی های معمول ، از تو خواهم گفت .

    خواهم گفت دوستت دارم اتفاقی منی .

    خواهم گفت چه اندازه منتظرت بوده ام .

    خواهم گفت علاقه ام به تو بسیار عمیق شده بود .

    خواهم گفت و آرامش حرفهایت دقیقا وقتی رسیدم که لازم بود .

    خواهم گفت و همگان از تعجب به تو نگاه خواهند کرد و به تو آرام اعتراف خواهم کرد که هرگز نفهمیده بودی من به تو فکر می کنم .

    به لذت ان لحظه حسودیم می شود که چرا و چگونه می توانم طاقت بیاورم تا آن لحظه برسد.

    قتل عام احساساتم را به عهده گرفته ام اما دوستت دارم و حالا زود است که بدانی اما ... اما من همیشه از لحظه های تو عبور می کنم .

    آیا این یکی را هم نمی دانی ؟
    به زیر باران رو
    دخترک گیسو سیاه
    ببار دردهایت را
    اگر پرسیدند
    از تری چشمانت
    بگو
    خیسم
    خیس باران
    وبگذار دلت بلرزد...
    از این دروغ بی پایان


    گیـــرم همــه جــای ِ جهـــآن
    جهـــنــّم !

    گیرم دســـت های زمیــن
    بی بــَذر و
    بی خنـــده

    گیــرم چنتـــه ی زمان
    بی عشــق

    و
    بی "هر چـــه تــو می گویـــی" اصــلاً!


    کــافــی بود کمــی
    فقط کمـــی
    پنجـــره را بــاز کنـی...!
    همیــن!


    زندگــی
    از پنجـــره های بستــه رَد نمی شود!
    گوش کن
    می شنوی؟
    از آن دور دست
    بوی ِ احساس سوخته می آید
    اجاق ِ روشن ِ خاموشی ِشهر چه هرمی دارد.
    گاهی میان ِ وسعت ِ دستــان ِ خالیـــَــم
    حـــِــس می کنم
    تمـــآم ِ دار و ندارم نگـــآه ِ توست ...!

    روی میـــز؛
    گزینـــه‌ی ِ دوســت داشتن هــم بود.
    من،
    دستانـــت را برداشتـــم.
    در عجبم!
    راننده نیستم!
    اما هرکس به من می رسد مسافر است ...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا