دانشجوي كامپيوتر

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • راستی دعا برا ما ها ک از شما نیستیم یادت نره عزیزم ..
    استاد فقط به من سخت بگیری از خودت ضرر میکنی ..
    عواقب کچلی واینا ....:d
    بده بکشمت نازناز ..من رخ هم بلدما ..امید منم به شما دبستانی هاست عزیزم ..:d
    میگم بهت خوصوصی چیه اسمم ..قاصدک ..
    من کارشناسی فرش خوندم .
    امسال برا ارشد دارم میخونم .
    تو مراحمی عشخم ...
    میرم حالا ... ی کاری دارم بعد میرم ...
    تو چرا درس نمیخونی ؟ :|
    هی به بقیه میگه فخط :|
    علیکم و سلام .... درس خوندن حس میخواد که از آدم میگیرنش :( ایشالا جبران میکنم این مدت که مونده :)
    سلام:)
    من قبل شما اومده بودم اینجا عید تبریک بگم اما همه جا بسته بود
    عیدتون مبارک بوده باشه
    نه سلام بلت نیسم ..:D
    سیدی دیگه آره ..؟
    خدا رو شکر که شرایط یکسان نمیمونه تا امیدمون از دس بره ..عزیزم امیدت به خدا باشه .
    نه اسمم این نیس ..
    ولی بچه های اینجا به همین نام میگن ..

    نقاشی نه بابا شستم انداختم رو بند ..
    چند وقت پیش که چند تا رو ریختم دور ...
    الانم که تو دوره استراحتم فقط گاهی کار کامپیوتری
    بابا خو حذف کن هر کیو که باهاش نمیحرفی
    بذار سرت خلوت شه که دیگه نخوای ببندیش
    خو دیوونه ای میبندی که غمگین شی ...
    مارو هم خل کردی:|
    میدونی چند بار اومدم پروف بسته ات نیگاه کردم تو این دو هفته ؟:|
    مرسی سادات از عیدی ..
    کوجا بودی دختری دلم برات یه ذره شده بود .:razz:
    خوبی /خوشی ؟
    روزگار بر وفق مراده ؟
    ندیدم
    ببخشید
    کارامو کردم
    پارچه لباسم گیر نیومده
    میری؟
    دیدم پروفت بازه گفتم بیام یه دل سیر پیام بزارم
    به جای همه روزایی که اذیتمون کردی
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    .
    .
    .

    .
    .
    .
    .
    .
    .

    .
    .

    .
    .
    .
    .
    .

    ..

    .
    . دلم خنک شد:biggrin:
    ناهار درست کردم اومدم
    خو تو خونه تنهام
    حوصله ام سر رفته:redface:
    ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ؟ ﯾﮏ ﻭﻗﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻭﯼ ﯾﮏ ﺗﮑﻪ ﮐﺎﻏﺬ ﺑﻨﻮﯾﺴﯽ ﺗـﻌﻄﯿــﻞ ﺍﺳﺖ ! ﻭ ﺑﭽﺴﺒﺎﻧﯽ ﭘﺸﺖ ﺷﯿﺸﻪ ﯼ ﺍﻓـﮑﺎﺭﺕ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﺑﺪﻫﯽ ﺩﺭﺍﺯ ﺑﮑﺸﯽ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺯﯾﺮ ﺳﺮﺕ ﺑﮕﺬﺍﺭﯼ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﻮﯼ ﻭ ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﺳــﻮﺕ ﺑﺰﻧﯽ ﺩﺭ ﺩﻟـﺖ ﺑﺨﻨــﺪﯼ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻓـﮑﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﭘﺸﺖ ﺷﯿﺸﻪ ﯼ ﺫﻫﻨﺖ ﺻﻒ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﮕﻮﯾـﯽ : ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻣﻨﺘـﻈـﺮ ﺑﻤﺎﻧﻨﺪ
    خب شوبر رسید خونشون خیالم راحت شد
    من برم لالااااااااااااااا
    شب بخیر
    5 شنبه جشن نامزدیم:redface:
    نوچززز هنو عقد نکردیم
    خو خودش بره آشپزی کنه من خسته میشم خو:D
    بیکاری بیشتر کیف میده
    خونه زندگی ندارم خو هنوز:D
    آهان یعنی کلا مشکل دارید تو صحبت کردن!
    خو زودتر میگفتی
    الهی، گناه داری پس
    ببخشید که اذیتت کردم =))))))))))))
    پ.ن: اتفاقا اونم گفت من از قاصدک بدم میاد، خیلی زشته :D
    ایییییش ( خیلی کلمه باحالیه ) :w15:
    :|
    خانوم دانشمند، مثل اینکه هنوز هم 2 زاریه نیفتاده :|
    بذار دونه دونه برات توضیح بدم که متوجه بشی!
    " واسه نمونه از خودتون ( "خودتون" جمع هست! ) شروع کن ( "کن" مفرد هست ! )
    افتاد الان؟ :|
    اول از همه بگم که: عزیزم وسط حرفات یه نفسی هم تازه کن، همه رو یه ضرب نگو! :|
    تنفس، تنفس :|
    و اما در آخر هم باید بگم که خط اخر رو یه بار دیگه بخون " واسه نمونه اول خودتون شروع کن " :| :| :| :|
    معلم زبان فارسی دبیرستانتون کی بوده؟
    عمه داشته؟
    من برا امرزش اون خیلی خیلی دعا کردم و همچنان دعا میکنم.
    ولی مطمئنم فایده ای نداره چون در حد وحشتناک بالایی از اسلام و قرآن و پیامبر و ائمه بیزار بود. در عین حال غرور و خودخواهیش از حد گذشته بود یه مهندس بود مث خیلیا البته خیلی باهوش بود ولی خودشو از تموم مردم باسوادتر میدونست درعین حال تا تونست منو له کرد.
    بازم میگم مقصر اصلی خودم بودم. کاش من بیخدا بودم خشن و مغرور و خودخواه هم بودم ولی باعث و بانی این فاجعه جبران ناپذیر نبودم.
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا