M
پسندها
961

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • دل من در دل شب

    خواب پروانه شدن می بیند !

    مهر صبحدمان داس به دست

    خرمن خواب مرا می چیند !

    آسمانها آبی

    پـَـر مرغان صداقت آبی است

    دیده در آئینه ی صبح تو را می بیند ....

    از گریبان تو صبح صادق

    می گشاید پـَـر و بال .....
    خدایا
    در ۲راهی زندگی ام تابلوی راهت را محکم قرار بده ، نکند که با نسیمی راهم را کج کنم !
    فرزندم !

    رویای روشنت را

    دیگر برای هیچ کسی بازگو مکن !

    ــ حتی برادران عزیزت ــ



    می ترسم

    شاید دوباره دست بیندازند

    خواب تو را

    در چاه

    شاید دوباره گرگ ....



    می دانم

    یازده ستاره و خورشید و ماه

    در خواب دیده ای



    حالا باش !

    تا خواب یک ستاره ی دیگر

    تعبیر خوابهای تو را

    روشن کند

    ای کاش ... !





    از : قیصر امین پور
    اگر روزهایم را بخش کنم
    تنها یک بخش می ماند
    ان را در صندوقی نگه می دارم
    در گوشه ای از خانه ی قلبم پنهان می کنم
    شاید زیر خروارها خاک
    یا لای شلوغی های کتاب هایم
    انوقت دمدمه های اذان که هیچ صدایی و هیچ نگاهی بجز زیبایی تو نیست
    ارام گام بر می دارم و به سراغ صند.قچه می روم
    و تمام انچه را که دارم به تو هدیه می دم
    با اینکه فقیر و دست خالی ام
    اما
    این تمام دارایی من است که تنها
    تو لایقش هستی
    خدای مهربانم
    آرزویت را

    به آبی بی پایان میسپارم
    تا بر این سینه خشکسال ببارد
    تا نسیم های تشنه بنوشند
    تابستان را
    چند واحد داری؟
    کجا زندگی میکنی که انقد راحت میری و میای؟
    مینا جون باز نگی پیام نداده رفتم.ببین من اومدم تو به من پیام ندادیا یادت باشه
    گاهی صدای تو برای خدا آنقدر زیباست که سکوت میکند که تو هزاران بار بگویی خدایا... خدایا....
    هیچکس تو را به خاطر نخواهد آورد اگر افکارت را چون رازی در سینه محفوظ داری. خودت را مجبور به بیان آن‌ها کن.به دوستان و همه‌ی آنهایی که دوستشان داری بگو چقدر برایت ارزش دارند. اگر نگویی فردایت مثل امروز خواهد بود و روز بی ارزشی خواهی داشت.
    و من میگویم که برایم خیلی با ارزشی دوست خوبم....!

    به به سلام مینا جون..چطوری؟بعد چن وقت اومدم باشگا خوشحال شدم دیدم توام آنی..خوبی؟
    یه شب مهتاب ، ماه میاد تو خواب
    من رو می بره ، کوچه به کوچه
    باغ انگوری ، باغ آلوچه
    دره به دره ، صحرا به صحرا
    اونجا که شب ها پشت بیشه ها
    یه پری میاد ترسون و لرزون
    پاش رو می ذاره تو آب چشمه
    شونه می کنه موی پریشون


    یه شب مهتاب ، ماه میاد تو خواب
    من رو می بره ته اون دره
    اونجا که شب ها ، یکه و تنها
    تک درخت بید ، شاد و پر امید
    می کنه به ناز ، دستش رو دراز
    که یه ستاره به چکه مثل یه چیکه بارون
    به جای میوه اش ، سر یه شاخه اش بشه آویزون


    یه شب مهتاب ، ماه میاد تو خواب
    منو می بره از توی زندون
    مثل شب پره با خودش بیرون
    می بره اونجا که شب سیاه
    تا دم سحر شهیدای شهر
    با فانوس خون جار می کشن
    تو خیابون ها ، سر میدون ها
    عمو یادگار ، مرد کینه دار
    مستی یا هشیار ، خوابی یا بیدار


    مستیم و هشیار ، شهیدای شهر
    خوابیم و بیدار ، شهیدای شهر
    آخرش یه شب ماه میاد بیرون
    از سر اون کوه ، بالای دره
    روی این میدون رد می شه خندون
    یه شب ماه میاد...
    خدایا؛

    بضاعت من به قدری است که نمی دانم

    در حق آشنایان و دوستانم چه دعایی کنم

    اما می دانم که تو از حال آنان آگاهی

    پس بهترین ها را برایشان کرم نما...
    گفتم:

    پس چرا آن همه درد در دلم انباشتی؟ گفت:

    گفت:

    روزیت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی،

    پناهت دادم تا صدایم

    کنی، چیزی نگفتی، بارها گل برایت فرستادم،

    کلامی نگفتی، می خواستم برایم بگویی و حرف بزنی.

    آخر تو بنده ی من بودی چاره ای نبود جز نزول

    درد که تنها اینگونه شد تو صدایم کردی .

    گفتم: پس چرا همان بار اول که صدایت کردم درد را از دلم نراندی؟

    گفت: اول بار که گفتی خدا آن چنان به شوق آمدم که حیفم آمد

    بار دگر خدای تو را نشنوم، تو باز گفتی خدا و من مشتاق تر برای
    شنیدن خدایی دیگر، من می دانستم تو بعد از علاج درد بر خدا گفتن
    اصرار نمی کنی وگرنه همان بار اول شفایت می دادم.
    گفتم: مهربانترین خدا، دوست دارمت …
    گفت: عزیز تر از هر چه هست من دوست تر دارمت…
    "آرامش " و " صبر " رد پای خدا در زندگی است ..آرزو میکنم "زندگیت " پر از ردپای خدا باشد و گریستنت از سر شوق باشد و خنده از ته دل هدیه به تک تک لحظه هایت باشد ...

  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا