من زندگی را دوست دارم
ولی از زندگی دوباره می ترسم!
دین را دوست دارم
ولی از كشیش ها می ترسم!
قانون را دوست دارم
ولی از پاسبان ها می ترسم!
عشق را دوست دارم
ولی از زن ها می ترسم!
كودكان را دوست دارم
ولی از آینه می ترسم!
سلام را دوست دارم
ولی از زبانم می ترسم!
من می ترسم ، پس هستم
این چنین می گذرد روز و روزگار من
من روز را دوست دارم
ولی از روزگار می ترسم
... حسین پناهی ...
عشقای امروز یعنی ...
داشتن کسی که مال تو نیست...
نه اینکه نباشه...
هست ولی همیشه چشمش دنبال یکی بهتر ازخودته...
یعنی اینکه تو با گریش گریه کنی ولی اون...
وقتی مشکل تورو میبینه میشی سوژه خنده اونو دوستاش....
یعنی خودتو زندگیتو واس کسی حروم کنی که واسش هیچ ازشی نداری....
یعنی تنهایی....
آره عشقای امروز یعنی؟!!!
پ و چ
باران را در آغوش می گیرم
و خودم را غرق در رویای بدون تو بودن می کنم
تو با آغوشی باز...
با آغوشی پر از نفس های پاییزی
به استقبالم می آیی...
و مرا تنگ در آغوشت می گیری
و یک نفس عمیق تو کافیست
برای دوباره جان دادنم در هوای بودنت...