sajad 3000
پسندها
3,606

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • باسه
    نمیسه اخه
    فهلا بابای
    بووووووس گنده ومحکم
    ههه باسه خوف لالا تنی
    منم دوشت دالم داادس کوسیکه خودم
    بوش بوش هزال شونصدتا
    خوس باسین
    فهلنی بابای عسیس ابسی
    نیدونم که بیا ببین اپلود کردماولی نرفته تو اپلودای من هست
    نه باو فقط هدونه طرح دوتاس دارم میبرم خونه
    هان بس فقط بستنی میخولم اشلا غشه نمیخولم باسه هکم دینه هشتم فایلارو باید ببرم خونه انجام بدم فردا تعطیله
    هان واخعا خودا تنه سنا نمیکنه پس لابد من دوش نداله همس تون دوس داله الان من خشه بخولم یا تو بنام بستنی میخلی که بستنی بخولم هان تند و شریع جواف بده شاناشی اومد داهی
    هان نه هنو ساناس نهومده دیگه باهد بیاد بلیم
    سه شنبه ساهت 7.5 شب وایسسسسسسسسس خیلی دیره ولی دینه وقت نداست بهم بده
    هان خدالو سکل
    منم خوفم خدالو سکل
    دندونم که پانسمان داله دینه ولی دردش کم شده گوش شیطان کر .....دی
    منسی خب ابسی خودتم دینه باهد گل باسم پس چی
    هان داداس فسخلی من کوجاست
    بناس گل اولدم خب
    سهنااااااااااااااام فدات سم خوفی؟
    هان واخعا باسه هلسی دادسیم بنه دینه
    سه خفلا کالت انسام سد مدارکت امادست برای چهارشنبه
    ههه
    بهله بهله
    مناخف دادسیم باسا وگلنه موهات میکشم
    بوووووووووش گنده گنده
    بابای داادسی
    هههههه .نیدونم بسه بودن دینه
    وای اره یه بار با گربه بازی میکرد گربه هم پرو اومد داخل خونه بعد داشت میومد بالا من از ترس رفتم اتاخ در بستم ستی گربه بیرون بودن ....دی
    حالیش نمیشه که گربه کثیفه بهش میگفت بیا
    ساقی نه جان ساقی (جان ساقی=یعنی تن سلامت)..دی
    یعنی ادم میمونه این فسخلی از کجا اینارو بلد ولی بچه ام مسل خالش ترسو هست من از ارتفاع نمیترسم ستی میترسه تاب بازی نمیکنه بابام براس تاب انداخته تو حیاط سرسر بازی نمیکنه من از اینا نمیترسیدم ولی از سوسکا و حیوانات میترسم از گربه هم میترسم ام استی از حیوانا نمیترسه


    اره همینطوری خریده بودن داداش قبلا تو بازار دیده بودنش بهد یهو اومدن دنبالش مامانم میگه دادن ستی نمیگرفت من گفتم چیه بچه ها گفتن این برای اینه...دی
    ما نزدیک خونمون 5 شنبه ها 5 شنبه بازار میشه داادش البته روزای دیگم هستا کمتر بیشتر چیزای خوردنی میارن روزای دیگه
    راستی داادش ستی رفته بود بیرون دوتا پسر کوچلو براش جوراب خریدن دادن بچه نمیگرفت مامان گرفت ازشون گفت ممنون
    بهد ستیا اومده خونه مامانش اومده میگه نباید میگرفتی به سستی یاد داده بزن وسایل تو سرشون و چشم غره بزن بهشون مامان میخنده میگه بابا بجه هستن ستی میدونی چی گفت:جوراب برداشته انداخته حیاط میگه گور باباشون ........دی:biggrin:
    خواهرم میگه وای دخترم 3 سال و چند روزشه به هیچکس نمیدمش.........دی خواهرم هوایی شده ها فکر میکنه دخملس میخوان ببرن........دی
    هان سند روز طول میکسه
    منسی داداس پپش هادت زیاد بخلی -به قول ستی خدا بهت برکت بده خدا جان ساقی(سلامتی) بده.......دی
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا